فساد
نویسه گردانی:
FSAD
1ـ عاملی که باعث ساقط شدن چیزی از بهرهبرداری میشود. 2ـ وادار کردن کسی به رفتاری بر خلاف وظیفه یا بینش خود با دادن هدیه، وعده، دلایل عقلی و یا احساسی، و یا تهدید و شکنجه. 3ـ ویران کردن آنچه مقدس و گرامی است. (مکان و یا شخصیت) 4 ـ ناهنجاریهای اجتماعی.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
فساد. [ ف َ ] (ع مص ) تباه شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ). ضد صلاح . (از اقرب الموارد). || به ستم گرفتن مال کسی را. || (اِ...
فساد. [ ف ُس ْ سا ] (ع ص ، اِ) ج ِ فاسد. (فرهنگ فارسی معین ).
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ناسه nāse (سغدی)، آژاو ãžāv (کردی: ãžāve)، فناس fenās (سغدی)، آیمبن ãyamban (سغدی)، تباهی tabāhi (دری)***فانکو آ...
شر و فساد. [ ش َرْ رُ ف َ / ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بدی و تباهی ؛ مایه ٔ شر و فساد. (یادداشت مؤلف ).
فساد کردن . [ ف َ / ف ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فتنه برپا کردن . یاغی شدن : کاشکی شری و فسادی نکند. (تاریخ بیهقی ). بوسهل زوزنی پیش تا از غزنی...
واژه کون که در زبان عربی بمعنای بودن است، در اصطلاح فلسفی بمعنای پدید آمدن و تقریبا مرادف با حدوث بکار میرود و در مقابل آن واژه فساد بمعنای نابود شدن...
فساد ساختن . [ ف َ / ف ِ ت َ ] (مص مرکب ) فساد انگیختن . فساد پیوستن . فساد کردن . آشوب و فتنه بر پا کردن : ... تا برابر چشم وی باشد و در کار وی...
فساد آوردن . [ ف َ / ف ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) فتنه انگیختن . آشوب به پا کردن . رجوع به فساد انگیختن ، فساد پیوستن و فساد کردن شود.
فساد پیوستن . [ ف َ / ف ِ پ َ / پ ِ وَ ت َ ] (مص مرکب ) فساد انگیختن . فتنه و آشوب بپا کردن . یاغی شدن : اگر بر آن برفتندی این مرد فسادی نپیو...
فساد انگیختن . [ ف َ / ف ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) آشوب و فتنه به پا کردن . یاغی شدن . سر به شورش برداشتن . قیام کردن : باشد که سوی ختلان و چ...