اجازه ویرایش برای همه اعضا

وله

نویسه گردانی: WLH
به معنای میان پرده و زمان اندکی که قسمتهای یک نمایش یا فیلم از هم جدا می کند. همچنین به قسمتی که در«میان وقفه» ارائه می شود و شامل موزیک، فیلم و تبلیغ است. به بیان دیگر وله به مجموعه ای از افکتهای تصویری گفته می شود که ما بین برخی برنامه های تلویزیونی
به سبب اهدافی خاص پخش می شود
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
وله . [ وَ ل َه ْ ] (ع مص ) ترسیدن و بیمناک شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || محزون شدن و از خود بیخود شدن از اندوه . (اقرب الموارد). ...
وله . [ وَ ل َ / ل ِ ] (اِ) قهر. || خشم . (برهان ). خشم و غضب . (غیاث اللغات ). || خشمگین . (آنندراج ). || ناز. (برهان ) (انجمن آرا). || عاش...
وله . [ وِل ْ ل َ / ل ِ ] (اِ) در تداول مردم قزوین ، جنبش و حرکت بسیار جنبندگان خرد در فضای کم ، چنانکه خاکشی یا ماهی در آب ، و همیشه با فعل...
وله . [ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان لورا و شهرستانک بخش کرج شهرستان تهران واقع در 500 گزی راه شوسه ٔ کرج به چالوس دارای 450 تن سکنه . ...
وله زده . [ وَ ل َه ْ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) عاشق و دیوانه ٔ خشم دیده و قهرکشیده . || (به اخفای هاء وله ) خشمگین و قهرآلود. (آنندراج ) (بره...
وله ژیر. [ وُ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ویسه ٔ بخش مریوان شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 680 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
وله زدن . [ وِل ْ ل َ / ل ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) بسیار جنبان بودن ، چنانکه خاکشی و کرم در آب گَنده . (یادداشت مرحوم دهخدا). وول زدن در تداول ...
وله موزو. [ وَ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پنجهزاره ٔ بخش بهشهر شهرستان ساری . سکنه ٔ آن 355 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
شاه وله . [ وَ ل َ ] (اِخ )دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 861 تن سکنه . آب آن از چاه و قنات . محصول آن غلات و لب...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.