اجازه ویرایش برای همه اعضا

تات

نویسه گردانی: TAT
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
طاط. (ع ص ) مرد دراز. (مهذب الاسماء) (منتخب اللغات ). مرد درازبالا. (منتهی الارب ). || مرد سخت خصومت . (منتخب اللغات ). || مرد متکبر. (اقرب الم...
طاط. (اِخ ) نام صاب پسرحضرت ادریس پیغمبر است که طبق روایات ، فرقه ٔ صابی را به او منسوب دانسته اند. (عیون الانباء ج 1 ص 215).
طاط. (اِخ ) نام مردی که هرمس یکی از کتب خود را در صناعت کیمیا بدو خطاب کرده . (فهرست ابن الندیم ).
حسین طات زاده . [ ح ُ س َ ن ِ دَ ] (اِخ ) رومی فقیه اصولی جدلی بود. او راست : حاشیه بر حاشیه ٔ میر سید شریف بر منتهی الوصول در علم اصول فقه...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
اصغر حسنی
۱۳۸۸/۰۸/۰۸ Iran
0
0

تات واژه ای است که شاهسونان ایل بغدادی به غیرخودی ها اتلاق میکنند.شاهسون های دشت مغان نیز درییلاق تالش به تالشی ها تات میگویند.بنظر میرسد این واژه ریشه در لغات ایلی بویژه ترکهای شاهسون دارد.چون اقوام فارس زبان درایران خودشان به خودشان تات نمیگویند.پیدایش این واژه را هم بایستی درهمین نقطه جستجوکرد.

اصغر حسنی
۱۳۸۸/۰۸/۰۸ Iran
0
0

پیتر دلاواله که در عصر صفوی از ایران دیدن کرده و از سال 1617 م. تا سال 1623م . به مدت شش سال در ایران بسر برده است واژه تات را به معنی گریزان از جنگ و رعیت دانسته و آن را در مقابل قزلباشان در مورد ایرانیان اصیل و قدیمی بکار برده است وی می گوید: ((مردمان عجمی مسلمانان فعلی اولادان ایرانیان باستان هستند که دین خود را پس از تسلط اعراب تغییر داده اند و به این افراد تات هم می گویند که به معنی گریزان از جنگ و رعیت می باشد.))

مهدی مرتضوی
۱۳۸۸/۰۸/۰۹ Iran
0
0

تات در گویش مردم جنوب خراسان به معنای آدم گیج و هواس پرت است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.