اجازه ویرایش برای همه اعضا

گیاه

نویسه گردانی: GYAH
نبات
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
گیاه شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه گیاه شناسد. شناسنده ٔ گیاهان و دانا به علوم گیاهشناسی . نباتی . (ذیل اقرب الموارد). نبات شناس . عَشّاب . (...
گیاه خوری . [ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) گیاه خواری یا علفخواری . عمل گیاه خور. || عمل شخصی که پیروی از اصل گیاهخواری می کند ۞ . گیاه خواری ...
گیاه خورد. [ خوَرْ / خُرْ ] (اِ مرکب ) گیاه خور. مرتع. چراگاه . گیاخوار.گیاه خور : که در راه شهر گیاه خورد بزرگ بود که ساحت بسیار داشت . (تاریخ ...
گیاه خوار. [ خوا / خا ] (نف مرکب ) گیاخور. خورنده ٔ گیاه . آنکه گیاه و علف خورد. رجوع به گیاخوار شود : شاه جانوران گوشت خوار باز است و شاه ...
گیاه ترکی . [ت ُ ] (اِ مرکب ) گیاه سخت تلخ و درد شکم را سود دارد. (معیار جمالی ). فژژ. اگر ترکی . (برهان ذیل فژژ).
گیاه خواره . [ خوا / خا رَ / رِ ] (نف مرکب ) رجوع به گیاه خوار شود.
گیاه خواری . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) گیاه خوری . عمل گیاه خوار.
گیاه انگل . [ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) گیاهی است که از شیره ٔ درختان تغذیه کند وبه آنها گزند بیشتری رساند. (جنگل شناسی ج 1 ص 219).
گیاه شناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل گیاهشناس . شناختن گیاهان . و آن ، یکی از شعبه های علوم طبیعی است که گیاهان را از لحاظ دسته بندی عملی ...
گیاه چرایی . [ چ َ] (حامص مرکب ) عمل گیاه چر. رجوع به گیاچرایی شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.