اجازه ویرایش برای همه اعضا

گیاه

نویسه گردانی: GYAH
نبات
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
گیاه . (اِ) گیا. گیاغ . (از برهان ) ۞ (انجمن آرای ناصری ). حشیش و نبات . (فرهنگ شعوری ج 2 ص 314). رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت . (...
از زمین می روید
گیاه فش . [ ف َ ] (ص مرکب ) مرکب از: گیاه + فش (ادات تشبیه ). گیاه وش . مانند گیاه . شبیه به گیاه : سرو با قامتت گیاه فشی طشت مه با تو آفتا...
گیاه چر. [ چ َ ] (نف مرکب ) گیاچر. رجوع به گیاچر شود.
گیاه بر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) برنده ٔگیاه . || (اِ مرکب ) داس که بدان دروند. (السامی فی الاسامی ): مِحَشَّة؛ گیاه بر. داس گیاه . (مقدمة الادب ...
گیاه خور. [ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) گیاخوار. آنکه علف یا گیاه خورد. || (اِ مرکب ) مرتع و چراگاه . گیاخوار. گیاه خورد : عیینةبن حصین مهتر ب...
گیاه زار. (اِ مرکب ) علفزار.مرتع. گیاه خور. گیاخورد. گیاچر. چراگاه . چمنزار : شتر داند که گیاه زار کجا است تا آنجا شود. (ابوالفتوح ج 3 ص 328). از ...
گیاه شیر. (اِ مرکب ) شیره ٔ گیاه . گیاشیر. رجوع به گیاشیر شود.
گیاه چرا. [ چ َ ] (نف مرکب ) مخفف گیاه چران . گیاه چرنده . گیاچرا. رجوع به گیاچرا و گیاچر شود.
ترش گیاه . [ ت ُ / ت ُ رُ ] (اِ مرکب ) ترش گیا. رجوع به همین کلمه شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.