اجازه ویرایش برای همه اعضا

رؤسا

نویسه گردانی: RSA
ج رئیس، رئیسان
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ریسا. (نف ) ریسنده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی از ریسیدن به معنی آنکه می ریسد. (از شعوری ج 2 ص 17). || آه کشنده و افسوس خورنده . (ناظم الا...
روثا. [ ] (اِخ ) رجوع به روتا و حدودالعالم چ دانشگاه ص 87 شود.
رؤساء. [ رُ ءَ ] (ع اِ) ج ِ رئیس . سران . بزرگان . مهتران : یکی از رؤسای حلب که مرا با او سابقه ٔ معرفتی بود گذر کرد. (گلستان ). و رجوع به ...
چار روسا. (اِخ ) پنج فرسخ میانه ٔ شمال و مشرق لنده است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.