باغ جهان آرا. [ غ ِ ج َ ] (اِخ ) باغی بوده است بهرات بعهد تیموریان و صفویان و در آن باغ از محمدهمایون پادشاه گورکانی هنگام پناهندگی ، پذیر...
جام جهان آرا. [ م ِ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) جام جم . جام جهان نما. رجوع به این دو لغت شود.
بهمن فرمانآرا (۱۳۲۰ -) تهیهکننده، کارگردان، فیلمنامه نویس و نویسنده ایرانی است.
محتویات
* ۱ زندگی نامه
* ۲ حاشیه ها
* ۳ مدارک تحصی...
سپهبد حاجی علی رزمآرا (۱۲۸۰ - ۱۶ اسفند ۱۳۲۹) نخستوزیر ایران در سال ۱۳۲۹.
محتویات [نهفتن]
۱ آغاز زندگی و جوانی
۲ تحصیل در فرانسه
۳ بازگشت به ای...
ارا. [ ] (اِخ ) یکی از رؤسای اشیر بود(کتاب اول تواریخ ایام 7:38). (قاموس کتاب مقدس ).
اراء. [ اِ ] (ع مص ) ارائة. نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). || شناسانیدن .
عراء. [ ع َ ] (ع اِ) جای و میدان که در آن چیزی پوشیده نشود. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || جای فراخ و وسیع که از چیزی پوشیده نباشد. (...
عراء. [ ع َرْ را ] (ع ص ) دختر دوشیزه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || شترماده ٔ خردکوهان و ماده شتر خارش ناک . (ناظم الاطباء).
ارآء. [ اِرْ ] (ع مص ) اِرْءاء. صاحب رأی و دریافت گردیدن . || رأی دیدن . (زوزنی ). رأی اندیشیدن . || ظاهر شدن حماقت و گولی کسی . || ...
ارآء. [ اَرْ ] (ع اِ) اَرٔاء. ج ِ رأی ، بمعنی اعتقاد و بینائی . (آنندراج ).