اجازه ویرایش برای همه اعضا

آلیس

نویسه گردانی: ʼALYS
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
آل یس . [ ل ِ یا سین ] (اِخ ) آل یاسین . خاندان رسول صلوات اﷲعلیه .
الیس . [ اَل ْ ی َ ] (ع ص ) دلیر. ج ، لیس . (منتهی الارب ).دلیری که از چیزی نهراسد و چیزی او را مانع نباشد. (از اقرب الموارد). || شتر که هرچ...
الیس . [ اِ ] (اِخ ) رجوع به «ژیلبر و الیس » شود.
علیس . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) بریانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بریانی فربه .(از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة...
علیس . [ ] (اِخ ) نام بطنی است از زرانقة، که آن نیز از تیره های معازبة در یمن باشد. (از تاج العروس ، ذیل ماده ٔ تزرنق ) (از معجم قبائل الع...
علیص . [ ع ُل ْ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است که نان خورش کنندو از آن شوربا سازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد)...
علیث . [ ع َ ] (ع اِ) نان از جو و گندم آمیخته به هم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (ازتاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از...
الیث . [ اَل ْ ی َ ] (ع ص ) دلیر. (ناظم الاطباء). شجاع . مؤنث : لَیثاء. ج ، لیث : هو الیث اصحابه ؛ یعنی او سختترین و چابکترین یاران خود است . ...
ژیلبر االیس . [ ب ِ اِ اِ ] (اِخ ) ۞ (جزائر...) نام مجمعالجزایر کوچکی در پلینزی ۞ ازآن ِ انگلستان ، دارای 30000 تن سکنه . محصول عمده ٔ آن فس...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۳/۱۲ Iran
0
0

در فلات آناتولی آلیس نام درخت و میوه زالزالک است. نام درسیم دارنالیس بوده است که به معنی محل درختان زالزالک است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.