اجازه ویرایش برای همه اعضا

چوب

نویسه گردانی: CWB
تومان
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ده چوب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است [ در کیماک ] بر کران آب نهاده و آبادان و اندر وی به تابستان مردم بسیار باشند. (حدود العالم ).
نشانه و علامتی که برای به یادآوری و علامت گذاری صفحه ای که مطالعه شده است در میان صفحه های کتاب می گذارند. نشان لای کتاب هم می گویند.
آهن چوب (به انگلیسی: ironwood) نامی رایج برای بسیاری از چوب‌ها یا گیاهانی است که به معنای عام چوب سختی دارند، یا به معنای خاص چوبی که چگالی‌اش از آب س...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
زرده چوب . [ زَ دِ ] (اِ مرکب ) چوبی که با آن رنگ زرد می کنند. || نوعی از سریش . || قطعه ٔ بزرگی از چوب درخت عشر. (ناظم الاطباء).
سرمه چوب .[ س ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) میل سرمه . (غیاث ). میل سرمه و در عرف هند سرمه چو بدون موحده شهرت دارد و چون توافق این دو زبان زیاده...
گردو چوب . [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گور بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت ، واقع در 41000گزی جنوب خاوری ساردوئیه و سر راه مالرو سارد...
دست چوب . [ دَ ت ِ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه است از دست راست و آن در خطاب بر نابینایان بی قاید که بیراه شوند گفته شود یعنی به طرف ...
چوب نظر. [ ب ِ ن َ ظَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نامی است که در شمیرانات و اطراف تهران به داغداغان دهند. (یادداشت مؤلف ). تاقوت . (فرهنگ ف...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۲ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.