اصراء. [ اِ ] (ع مص ) خریدن یا فروختن مُصرّاة ۞ را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بیع کردن مصراة را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). و رجوع ...
اصرع . [ اَ رُ ] (ع اِ) ج ِ صَرْع . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به صَرْع شود. ج ِ صَرْع ، بمعنی گونه ای از گونه ها. (منتهی الارب ) (ق...
عسراء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعسر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زنی که با دست چپ کار کند.(ناظم الاطباء). ج ، عُسر، عُسران . (اقرب الموارد)...
عسراء. [ ع َ ] (اِخ ) نام مادر علی بن محمدبن عیسی خیاط، که ضعیف الروایه است . (منتهی الارب ).
اثراء. [ اِ ] (ع مص ) توانگر شدن . (زوزنی ). بسیارمال شدن . || اثرت الارض ؛ کثر ثراها. (منتهی الارب ). || اثراء مطر؛ تا ثری رسیدن باران . (من...