بول . [ ب َ ] (ع اِ) کمیز. ج ، ابوال . (منتهی الارب ). آبی که از کلیه ها ترابد و در مثانه جمع گردد و بطور طبیعی دفع شود. ج ، ابوال . (از اقرب ا...
بول . [ ب َ ] (ع مص ) کمیز انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). کمیز انداختن و شاش کردن . (ناظم الاطباء). کمیز انداختن و شاشی...
بول در سنسکریت فعل است با دو معنی: 1ـ بیرون ریختن، خالی کردن. 2 ـ پوشیدن، پنهان کردن، نهفتن؛ و از سنسکریت به عربی راه یافته و عرب ها یک معنی آن یعنی ب...
ترازی بول . [ تْرا / ت ِ] (اِخ ) ۞ ژنرال آتنی که سی تن از حکام خودسر آتن را برانداخت و رژیم دمکراسی را در آتن برقرار ساخت و در سال 388 ...
تراسی بول . [ تْرا / ت ِ ] (اِخ ) ۞ از بزرگان آتن در دوران اسکندر مقدونی و طرفدار ایرانیها بود.رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1271 و تراز...
بول الابل . [ ب َ لُل ْ اِ ب ِ ] (ع اِ مرکب ) نام گیاهی است . (ناظم الاطباء). || قرصی است که از صن الوبر و بول شتر ترتیب دهند. (تحفه ٔ حکیم...
بول العجوز. [ ب َ لُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) شیر. (ناظم الاطباء).