اجازه ویرایش برای همه اعضا

عمر

نویسه گردانی: ʽMR
(= زندگی) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: آیو ãyu (سنسکریت)، یائوش، جیتی (اوستایی)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۳ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن سعد انماری . رجوع به ابوکبشة (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سعیدبن طالب . نام فخذی است از آل عمر از آل کثیر که یکی از قبایل حضرموت باشد. (از معجم قبائل العرب ج 2).
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سلمه ٔ حداد نیشابوری . رجوع به ابوحفص حداد شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سلیط. رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن سلیمان . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ] (اِخ ) ابن سهل . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن سهلان ساوی . رجوع به ابن سهلان و عمر ساوی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شابه بصری . وی همان عمربن شبه است که نام پدر او در الفهرست ابن الندیم «شابه » ضبط شده است . رجوع به ابوزید (...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شاهنشاه . رجوع به عمر ایوبی (ابن شاهنشاه بن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن شاهین . رجوع به عمر بغدادی (ابن احمدبن عثمان ...) شود.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۵۳ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.