اجازه ویرایش برای همه اعضا

عمر

نویسه گردانی: ʽMR
(= زندگی) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: آیو ãyu (سنسکریت)، یائوش، جیتی (اوستایی)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۲ ثانیه
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبدالوهاب . رجوع به ابوحفص (عمربن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن معمر. رجوع به عمر تیمی (ابن عبیداﷲبن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ اقطع. رجوع به عمر اقطع شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن اسنفداد کاتب . از شعرای مصر بود و دیوان او پنجاه ورقه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ )ابن عثمان بن شاهین . رجوع به ابوحفص (عمر...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان بن یعقوب مرینی . رجوع به ابوعلی (عمربن ابی سعید...) و عمر مرینی شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن عدیم . رجوع به ابن العدیم و عمر (ابن احمدبن هبةاﷲبن ...) شود.
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علاء. وی از موالی و عامل مهدی عباسی بر طبرستان بود. او را از فرماندهان بزرگ و شخصی سخی و دوراندیش دانسته اند و...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابی طالب (ع ). مشهور به عمر اکبر. از فرزندان امیرالمؤمنین (ع ) است و مادر او ام حبیبة بوده است . و بطنی از...
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن احمدبن لیث . رجوع به عمر لیثی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.