۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        خان . (اِ) خانه . بیت . (صحاح  الفرس ) (برهان  قاطع) (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ  جهانگیری ) (غیاث  اللغات ) (انجمن  آرای  ناصری ) (آنندراج ) (ناظم  الا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان . (ترکی ، اِ) رئیس . امیر. بزرگ   ۞ . (ناظم  الاطباء) (غیاث اللغات ). رئیس  به  نزد ترکان . (مفاتیح ) : اگر با میر صحبت  کرد میرانند میرش  راو گر ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان . (اِخ ) نام  ناحیتی  بوده  است  بر شمال  هندوستان  و در حدود العالم  با خصوصیات  جغرافیایی  زیر میتوان  برای  آن  مشخصاتی  یافت . 1 - شرق  وی  (ه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان . (اِخ ) شهرکی  است  بخوزستان  آبادان  و خرم  و توانگر و با نعمت  بسیارو بر لب  رود نهاده . (از یادداشتهای  مرحوم  دهخدا).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان . (اِخ ) نام  موضعی  به  اصفهان  میباشد. یاقوت  آرد: این  کلمه  عجمی الاصل  است  و در آن  زبان  اطلاق  به  منازلی  میشود که  سوداگران  در راه  بدا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان . (اِخ ) دهی  است  ازدهستان  الند بخش  حومه ٔ شهرستان  خوی  واقع در 76 هزارگزی  شمال  باختری  خوی . این  ده  را راه  ارابه رو است . ناحیه ای  است ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ته خان . [ ت َه ْ ] (اِ مرکب ) اصطلاح  بازی  نرد خانه ٔ آخر نرد، مقابل  افشار. (یادداشت  بخط مرحوم  دهخدا).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان لق . [ ل ُ ] (اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  فشافویه ٔ بخش  ری  شهرستان  تهران . واقع در 51 هزارگزی  جنوب  باختری  ری  و 8 هزارگزی  خاور شوسه ٔ قم . ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان سر. [ س َ ] (اِخ ) ده  کوچکی  است  ازدهستان  اشکور پایین  بخش  رودسر شهرستان  لاهیجان . ناحیه ای  است  در 24 هزارگزی  جنوب  خاوری  سی پل  و 60 هزا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        کوچ خان . (اِخ ) نام  یکی  از چهار پسر منسیک  جد مغولان . (تاریخ  گزیده  چ  لیدن  ص  558). رجوع  به  همان  مأخذ شود.