اجازه ویرایش برای همه اعضا

ابن ذکوان

نویسه گردانی: ʼBN ḎKWʼN
اِبْن‌ِ ذکوان‌، لقب‌ افراد خاندانى‌ بربرنژاد، معروف‌ به‌ بنى‌ ذکوان‌ و منسوب‌ به‌ بنى‌ سلیم‌ از موالى‌ بنى‌امیه‌ (ابن‌ سعید، 1/210؛ قس‌: پلا، 64). افراد این‌ خاندان‌ از فحص‌ البلوط (نزدیک‌ قرطبه‌) برخاستند (قاضى‌ عیاض‌، 4/662) و در قرطبه‌ زیستند و در آستانة سقوط خلافت‌ امویان‌ اسپانیا، چندی‌ به‌ قضا، وزارت‌ و امور دیوانى‌ پرداختند. از آن‌ میان‌، این‌ کسان‌ شناخته‌ شده‌اند:
1. ابوبکر (یا ابومحمد) عبدالله‌ بن‌ هرثمة بن‌ ذکوان‌ بن‌ عبدالله‌ ابن‌ عبدوس‌ بن‌ ذکوان‌ اموی‌ (د 370ق‌/980م‌)، فقیه‌ و ادیب‌ مالکى‌ مذهب‌. او از کسانى‌ چون‌ حسن‌ بن‌ سعد و قاسم‌ بن‌ اصبغ‌ و احمد بن‌ عباده‌ حدیث‌ شنید (ابن‌ فرضى‌، 1/275-276). پس‌ از عبدالملک‌ بن‌ منذر که‌ در 370ق‌ در یکى‌ از جنگهای‌ تابستانى‌ (صائفه‌) کشته‌ شد )،ابن‌ذکوان‌ III/145Šñ‘¨÷øø¤•ýøó) در قرطبه‌، صاحب‌الرّد(=گروهى‌ از قاضیان‌ که‌ دربارة مسائلى‌ که‌ قاضیان‌ عادی‌ حکم‌ در آن‌ باره‌ را از خود برداشته‌ و به‌ دیگران‌ حواله‌ مى‌دادند، داوری‌ مى‌کردند، نک: نباهى‌، 5) شد و تا پایان‌ عمر در آن‌ شغل‌ بود تا اینکه‌ مقارن‌ یکى‌ از جنگهای‌ تابستانى‌ با مسیحیان‌ اسپانیا درگذشت‌ و در قرطبه‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد (ابن‌ فرضى‌، همانجا). او از نزدیکان‌ المنصور محمد بن‌ ابى‌ عامر حاجب‌ مشهور هشام‌ دوم‌ در قرطبه‌ بود (قاضى‌ عیاض‌، همانجا). ابن‌ فرضى‌ او را به‌ دانش‌ و جوانمردی‌ بسیار ستوده‌ است‌ (1/276).
2. ابوالعباس‌ احمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ هرثمه‌ (342-22 رجب‌ 413ق‌/ 953- 21 اکتبر 1022م‌). او نزد پدرش‌ و قاسم‌ بن‌ اصبغ‌ و ابن‌ لبابه‌ و دیگران‌ دانش‌ آموخت‌ (مخلوف‌، 99، 102). وی‌ از یاران‌ و شاگردان‌ بزرگ‌ محمد بن‌ زرب‌، فقیه‌ و قاضى‌ مشهور اندلس‌ بود و همو ابن‌ ذکوان‌ را که‌ بر جنازة حکم‌ دوم‌ اموی‌ (د 366ق‌/976م‌) نماز گزارده‌ بود، وارد شورا (شورای‌ قاضیان‌؟) کرد (قاضى‌ عیاض‌، همانجا) و از اینجا مى‌توان‌ دانست‌ که‌ ابن‌ ذکوان‌ از جوانى‌ به‌ دانش‌ و فقاهت‌ مشهور بوده‌ است‌. ظاهراً نخستین‌ شغل‌ رسمى‌ او قضای‌ فحص‌ البلوط بود (ابن‌ بشکوال‌، 1/37) و پس‌ از مرگ‌ پدر از سوی‌ المنصور به‌ عنوان‌ صاحب‌ الرد، منصب‌ او را گرفت‌ (قاضى‌ عیاض‌، همانجا). ابن‌ ذکوان‌ سالها در همان‌ منصب‌ ماند تا در نیمة محرم‌ 392، پس‌ از عزل‌ محمد بن‌ یحیى‌ بن‌ زکریا معروف‌ به‌ ابن‌ برطال‌ از منصب‌ قضا، المنصور او را منصب‌ قاضى‌ القضاتى‌ قرطبه‌ داد (ابن‌ بشکوال‌، قاضى‌ عیاض‌، همانجاها؛ لوی‌ پرووانسال‌، .(III/120
«قاضى‌ الجماعة» که‌ گاه‌ از ابن‌ ذکوان‌ با این‌ عنوان‌ یاد کرده‌اند، مفهوم‌ قاضى‌ القضاتى‌ دارد. نباهى‌ ابن‌ ذکوان‌ را نخستین‌ کسى‌ دانسته‌ که‌ در اندلس‌ این‌ عنوان‌ را یافته‌ است‌ (ص‌ 5، 21). در این‌ سالها المنصور چنان‌ ابن‌ ذکوان‌ را به‌ خود نزدیک‌ کرد که‌ گفته‌اند پایگاهش‌ نزد حاجب‌ مستبد قرطبه‌ از وزیر برتر بود و در قصر خود حجره‌ای‌ خاص‌ او قرار داد که‌ ابن‌ ذکوان‌ هر روز بدانجا مى‌رفت‌ تا المنصور با او مشاوره‌ و مذاکره‌ کند (همو، 85)، و نیز به‌ هر جنگى‌ که‌ مى‌رفت‌ ابن‌ ذکوان‌ را با خود مى‌برد (قاضى‌ عیاض‌، 4/663). المظفر عبدالملک‌ بن‌ محمد، پسر و جانشین‌ المنصور نیز چنین‌ بود و افزون‌ بر ابقای‌ ابن‌ ذکوان‌ بر منصب‌ قضا، در جمادی‌ الاول‌ 394 او را به‌ جای‌ ابراهیم‌ بن‌ شرفى‌ که‌ بیمار شده‌ بود به‌ امامت‌ نماز برگزید (همانجا؛ قس‌: ابن‌ بشکوال‌، 1/38). اندکى‌ بعد میان‌ قاضى‌ و عیسى‌ بن‌ سعید وزیر المظفر به‌ سبب‌ زمینى‌ که‌ وزیر از سفیهى‌ خریده‌ و ابن‌ ذکوان‌ آن‌ معامله‌ را باطل‌ دانسته‌ بود، اختلاف‌ افتاد. فعالیت‌ وزیر بر ضد ابن‌ ذکوان‌ و اتهام‌ خیانت‌ که‌ بر او وارد ساخت‌، سبب‌ شد که‌ وی‌ در 3 ذیحجة 394ق‌/21 سپتامبر 1004م‌ همراه‌ برادرش‌ ابوحاتم‌ رئیس‌ دیوان‌ مظالم‌ از مناصب‌ خود برکنار شود (قاضى‌ عیاض‌، 4/663،664؛ ابن‌ بشکوال‌، همانجا). این‌ برکناری‌ چندان‌ به‌ درازا نکشید و ابن‌ ذکوان‌ 9 ماه‌ بعد مجدداً به‌ شغل‌ پیشین‌ بازگشت‌ و المظفر در کارهای‌ دولت‌ همواره‌ با او رای‌ مى‌زد (قاضى‌ عیاض‌، 4/664). عبدالرحمان‌ الناصر معروف‌ به‌ سانچوئلو1 (سانچوی‌ کوچک‌) برادر و جانشین‌ المظفر نیز ابن‌ ذکوان‌ را در منصب‌ قضا ابقا کرد و علاوه‌ بر آن‌ وزارت‌ خود را نیز به‌ او واگذاشت‌ و این‌ نخستین‌ بار بود که‌ در اندلس‌ یک‌ نفر مقام‌ قضا و وزارت‌ را همزمان‌ عهده‌دار مى‌شد. عبدالرحمان‌ نیز از پشتیبانى‌ همه‌ جانبة ابن‌ ذکوان‌ برخوردار بود، چنانکه‌ وقتى‌ خواست‌ خود را به‌ ولایتعهدی‌ هشام‌ اموی‌ نامبردار کند، ابن‌ ذکوان‌ قاضى‌ و ابن‌ بُرد کاتب‌ نخستین‌ کسانى‌ بودند که‌ با او هماهنگ‌ شدند و قاضیان‌ زیر نفوذ ابن‌ ذکوان‌ نیز بدان‌ کار گردن‌ نهادند و ابن‌ ذکوان‌ خود نخستین‌ کسى‌ بود که‌ ولایتعهد نامه‌ای‌ را که‌ ابن‌ برد تهیه‌ کرده‌ بود، در ربیع‌ الاول‌ 399 امضا کرد (ابن‌ عذاری‌، 3/43-46 و متن‌ ولایتعهدنامه‌ در همانجا؛ لوی‌ پرووانسال‌، ؛ II/295 دوزی‌، .(II/282
این‌ واقعه‌ کسانى‌ را که‌ دولت‌ اسلام‌ در اندلس‌ را فقط بر شانة امویان‌ استوار مى‌دیدند، خوش‌ نیامد و آن‌ را بدعتى‌ شمردند. هم‌ از این‌ روست‌ که‌ برخى‌ ابن‌ ذکوان‌ را به‌ سختى‌ نکوهش‌ کردند و دین‌ شکن‌ و دشمن‌ حقش‌ نامیدند (ابن‌ ابار، 1/271، 272). ولایتعهدی‌ الناصر چندان‌ نپایید و اندکى‌ بعد عامریان‌ توسط محمد بن‌ هشام‌ بن‌ عبدالجبار ملقب‌ به‌ مهدی‌ و پسر عموی‌ هشام‌ المؤید خلیفة رسمى‌ و ضعیف‌ اموی‌ منقرض‌ شدند.
محمد بن‌ هشام‌ که‌ با ابن‌ ذکوان‌ کینه‌ مى‌ورزید، به‌ سبب‌ شهرت‌ و منزلت‌ وی‌، جز آنکه‌ عنوان‌ قاضى‌ القضاتى‌ او را تغییر دهد کاری‌ نکرد (قاضى‌ عیاض‌، همانجا). با اینهمه‌ هنگامى‌ که‌ مهدی‌ به‌ دروغ‌ مرگ‌ هشام‌ المؤید را شایع‌ کرد تا خلافتش‌ راست‌ شود، ابن‌ ذکوان‌ این‌ شایعه‌ را تأیید کرد و بر جنازة کسى‌ دیگر نماز گزارد. چون‌ بربرها بر مهدی‌ شوریدند، ابن‌ ذکوان‌ به‌ دستور او با شورشیان‌ به‌ مذاکره‌ پرداخت‌ و اعلام‌ کرد که‌ هشام‌ زنده‌ است‌ و مهدی‌ به‌ نیابت‌ از او حکم‌ مى‌راند، اما کاری‌ از پیش‌ نبرد و شورش‌ ادامه‌ یافت‌ (لوی‌ پرووانسال‌، ؛ II/311 دوزی‌، ؛ II/296 قس‌: ابن‌ عذاری‌، 3/87).
سلیمان‌ المستعین‌ چون‌ به‌ خلافت‌ نشست‌ (ربیع‌الاول‌، 400) ابن‌ ذکوان‌ را بر منصب‌ قضا ابقاء کرد (ابن‌ عذاری‌، 3/92) و در خلافت‌ دوم‌ المهدی‌ (شوال‌ 400) نیز بر همان‌ شغل‌ بماند. چون‌ المهدی‌ کشته‌ شد و هشام‌ المؤید باز به‌ خلافت‌ نشست‌ (ذیحجة 400) بربرها به‌ رهبری‌ سلیمان‌ المستعین‌ در قرطبه‌ به‌ مخالفت‌ برخاستند و ظاهراً ابن‌ ذکوان‌ به‌ آنان‌ گرایش‌ یافت‌ (ابن‌ سعید، 1/210). واضح‌ صقلبى‌ حاجب‌ هشام‌ که‌ ابن‌ ذکوان‌ را مخالف‌ خود مى‌دید، نزد خلیفه‌ او را به‌ طرفداری‌ از المستعین‌ متهم‌ کرد و همین‌ معنى‌ سبب‌ شد که‌ ابن‌ ذکوان‌ در 5 جمادی‌الاول‌ 401 با برادرانش‌ ابوحاتم‌ و ابوعمر از قرطبه‌ به‌ المریه‌ و از آنجا به‌ وهران‌1 تبعید شود (قاضى‌ عیاض‌، 4/665 -666 ابن‌ بشکوال‌، 1/38). ابن‌ ذکوان‌ پس‌ از قتل‌ واضح‌ به‌ اندلس‌ بازگشت‌، ولى‌ از پذیرش‌ منصب‌ قضا خودداری‌ کرد (ابن‌ بشکوال‌، همانجا؛ ابن‌ سعید، 1/211). چون‌ المستعین‌ و بربرها در شوال‌ 403 به‌ قرطبه‌ تاختند و مردم‌ از مقاومت‌ فروماندند، ابن‌ ذکوان‌ به‌ امان‌خواهى‌ نزد مستعین‌ رفت‌ و برای‌ مردم‌ امان‌ گرفت‌ (ابن‌ عذاری‌، 3/112). با اینهمه‌ در خلافت‌ دوم‌ المستعین‌ باز از قبول‌ قضا خودداری‌ کرد و خلیفه‌ نیز تا پایان‌ عمر (محرم‌ 404) به‌ احترام‌ ابن‌ ذکوان‌ آن‌ منصب‌ را به‌ هیچ‌ کس‌ نداد (نباهى‌، 89). سرانجام‌ ابن‌ ذکوان‌ پس‌ از 71 سال‌ زندگى‌ درگذشت‌ و پس‌ از آنکه‌ برادرش‌ ابوحاتم‌ بر او نماز گزارد، در مقبرة بنى‌ عباس‌ قرطبه‌ به‌ خاک‌ سپرده‌ شد (ابن‌ بشکوال‌، همانجا).
ابن‌ ذکوان‌ مردی‌ بلندپایه‌، محتشم‌، فاضل‌، پاکدامن‌ و در قضا قاطع‌ بود (قاضى‌ عیاض‌، 4/662، 666؛ ابن‌ بشکوال‌، همانجا). احمد بن‌ زیدون‌ شاعرِ معروف‌ بعدها ابن‌ ذکوان‌ را رثا گفت‌ و داستان‌ رنج‌ و تبعید او را بیان‌ کرد (پالنسیا، 80؛ عبدالعزیر، 61). ابن‌ خاقان‌ (ص‌ 19) اشعاری‌ از ابوعامر بن‌ شُهید در رثای‌ ابن‌ ذکوان‌ آورده‌ و یادآور شده‌ که‌ این‌ شاعر از یاران‌ نزدیک‌ ابن‌ ذکوان‌ بوده‌ است‌ و قاضى‌ عیاض‌ (4/667) نیز از اشعار ابوعامر در رثای‌ احمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ ذکوان‌ یاد کرده‌ است‌، ولى‌ شارل‌ پلا (ص‌ 41، 65) در اینکه‌ مراد از ابن‌ ذکوان‌، احمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ ذکوان‌ باشد، تردید کرده‌ است‌، اما با توجه‌ به‌ آنکه‌ ابن‌ شهید در همان‌ شهر، ابوحاتم‌ محمد بن‌ عبدالله‌ برادر احمد را تسلیت‌ گفته‌، به‌ احتمال‌ قوی‌، مراد شاعر همان‌ احمد بن‌ عبدالله‌ بوده‌ است‌.
3. ابو حاتم‌ محمد بن‌ عبدالله‌ بن‌ ذکوان‌ (344-414ق‌/955- 1023م‌). او نیز مانند برادرش‌ احمد نزد پدر و ابوبکر محمد بن‌ زرب‌ فقه‌ آموخت‌. قضای‌ فرّیش‌ و چند جای‌ دیگر، از نخستین‌ مشاغل‌ رسمى‌ او بود (ابن‌ بشکوال‌، 2/477). المظفر عامری‌ وی‌ را به‌ ریاست‌ دیوان‌ مظالم‌ برگماشت‌ و چون‌ برادرش‌ احمد با المظفر به‌ جنگ‌ مى‌رفت‌، ابوحاتم‌ به‌ جای‌ او به‌ قاضى‌ القضاتى‌ مى‌نشست‌ (قاضى‌ عیاض‌، همانجا)، اما مدتى‌ بعد که‌ امیر، احمد بن‌ ذکوان‌ را به‌ سعایت‌ عیسى‌ بن‌ سعیدِ وزیر برکنار کرد، ابوحاتم‌ را نیز از دیوان‌ مظالم‌ برداشت‌ (همو، 4/664). با اینهمه‌ وی‌ در ارسال‌ خبر خیانت‌ وزیر به‌ المظفر که‌ موجب‌ اعدام‌ او شد، تعمدی‌ نداشت‌ (ابن‌ عذاری‌، 3/32؛ قس‌: دوزی‌، .(III/209 در 401ق‌ در واقعة تبعید بنى‌ ذکوان‌، ابوحاتم‌ نیز به‌ المریه‌ و وهران‌ تبعید شد، ولى‌ مدتى‌ بعد به‌ اندلس‌ بازگشت‌ و مانند برادر از پذیرفتن‌ مشاغل‌ دولتى‌ خودداری‌ کرد. سرانجام‌ پس‌ از درگذشت‌ ابوحاتم‌، قاضى‌ عبدالرحمان‌ بن‌ بشر بر او نماز گزارد و همانجا در قرطبه‌ به‌ خاکش‌ سپردند (ابن‌ بشکوال‌، همانجا).
4. ابوبکر محمد بن‌ ذکوان‌ (395 - 3 ربیع‌الاول‌ 435ق‌/1005 -10 اکتبر 1043م‌)، پسر ابوالعباس‌ احمد سابق‌ الذکر. او از ابوالمطرف‌ القنازعى‌ و قاضى‌ یونس‌ بن‌ عبدالله‌ و دیگران‌ علم‌ آموخت‌ (همو، (2/497). نخست‌ در روزگار حکومت‌ یحیى‌ بن‌ على‌ حمودی‌ (412- 427ق‌/1021-1036م‌) در مالقه‌ به‌ وزارت‌ نشست‌ (ابن‌ بسام‌، 2(1)/15). وی‌ ظاهراً به‌ مشاغل‌ رسمى‌ علاقه‌ای‌ نداشت‌، چنانکه‌ وقتى‌ مردم‌ قرطبه‌ خواستار قضای‌ او شدند، نپذیرفت‌ تا پای‌ فشردند و وی‌ از سوی‌ ابوالحزم‌ بن‌ جهور فرمانروای‌ قرطبه‌ بر مسند قضا نشست‌ (429ق‌). ابن‌ ذکوان‌ در این‌ مقام‌ چنان‌ دادگری‌ نشان‌ داد که‌ مردم‌ به‌ ستایش‌ از او پرداختند (ابن‌ سعید، 1/70؛ ابن‌ بشکوال‌، همانجا) و قاضى‌ عیاض‌ (4/666) او را جانشین‌ راستین‌ پدرش‌ شمرده‌ است‌. با اینهمه‌ بیش‌ از یک‌ سال‌ در آن‌ مقام‌ نماند و در شعبان‌ 430 استعفا کرد. وی‌ سرانجام‌ مقارن‌ آغاز حکومت‌ یار نزدیکش‌ ابوالولید بن‌ جهور در حدود 40 سالگى‌ درگذشت‌ و در قرطبه‌ کنار پدر خود به‌ خاک‌ سپرده‌ شد (ابن‌ سعید، ابن‌ بشکوال‌، همانجاها).
5. ابوعلى‌ حسن‌ بن‌ ذکوان‌ (ح‌ 370-11 ذیقعدة 451ق‌/980- 19 دسامبر 1059م‌)، پسر ابوحاتم‌ محمد سابق‌ الذکر، در ایام‌ کشمکشهای‌ ملوک‌ الطوایف‌ در قرطبه‌ به‌ امر حسبت‌ اشتغال‌ داشت‌ (قاضى‌ عیاض‌، 4/667) و سپس‌ ابوالولید بن‌ جهور، او را پس‌ از ابومحمد عبدالله‌ بن‌ المکوی‌ بر منصب‌ قضا نشاند (435ق‌/1044م‌)، ولى‌ از نظر علمى‌ سزاوار آن‌ مقام‌ نبود. با اینهمه‌ نزدیک‌ به‌ 5 سال‌ بر آن‌ شغل‌ ماند و سپس‌ بر کنار شد (440ق‌/1048م‌) و تا پایان‌ عمر در خانه‌ نشست‌ و جز مسجد جایى‌ نمى‌رفت‌. وی‌ پس‌ از 80 و اند سال‌ زندگى‌، در قرطبه‌ درگذشت‌ (ابن‌ بشکوال‌، 1/136؛ ابن‌ سعید، 1/160، 161). ابن‌ بسام‌ (1(4)/28) از ابن‌ ذکوانى‌ یاد کرده‌ که‌ ابن‌ شهید شاعر در مجلس‌ او شعری‌ سرود و پلا او را همان‌ ابوعلى‌ حسن‌ دانسته‌ است‌ ( 2 EI). ابن‌ سعید نیز از ابن‌ ذکوان‌ به‌ بدی‌ و بى‌دانشى‌ و بدخلقى‌ یاد کرده‌ است‌ (1/161).
6. ابوالعباس‌ احمد بن‌ ذکوان‌، پسر ابوحاتم‌ محمد، از زندگى‌ او اطلاعى‌ در دست‌ نیست‌. گویا نامزد وزارت‌ یحیى‌ بن‌ على‌ حمودی‌ بوده‌ است‌ و ابن‌ بسام‌ (2(1)/15) با اشاره‌ به‌ این‌ معنى‌، او را به‌ اشتباه‌ برادر ابوبکر محمد و پسر ابوالعباس‌ احمد دانسته‌ است‌.
مآخذ: ابن‌ ابار، محمد، الحلة السیراء، به‌ کوشش‌ حسین‌ مؤنس‌، قاهره‌، 1963م‌؛ بن‌ بسام‌، على‌، الذخیرة، قاهره‌، 1361ق‌/1942م‌؛ ابن‌ بشکوال‌، خلف‌، الصلة، به‌ کوشش‌ عزت‌ عطار حسینى‌، قاهره‌، 1374ق‌/1955م‌؛ ابن‌ خاقان‌، فتح‌، مطمح‌ الانفس‌، قسطنطنیه‌، 1302ق‌؛ ابن‌ سعید اندلسى‌، على‌، المغرب‌، به‌ کوشش‌ شوقى‌ ضیف‌، قاهره‌، 1953م‌؛ ابن‌ عذاری‌، محمد، البیان‌ المغرب‌، به‌ کوشش‌ ج‌.س‌.، کولان‌ و لوی‌ پرووانسال‌، بیروت‌، 1929م‌؛ ابن‌ فرضى‌، عبدالله‌، تاریخ‌ العلماء و الرواة للعلم‌ بالاندلس‌، به‌ کوشش‌ عزت‌ عطار حسینى‌، قاهره‌، 1373ق‌/1954م‌؛ پالنسیا، آنخل‌ گونزالس‌، تاریخ‌ الفکر الاندلس‌، ترجمة حسین‌ مؤنس‌، قاهره‌، 1949م‌؛ پلا، شارل‌، ابن‌ شُهید اندلسى‌، حیاته‌ و آثاره‌، عمان‌، 1965م‌؛ عبدالعزیز، ضحى‌، ابن‌ زیدون‌ حیاته‌ و شعره‌، دمشق‌، دارکرم‌؛ قاضى‌ عیاض‌، ابوالفضل‌، ترتیب‌ المدارک‌، به‌ کوشش‌ احمد بکیر محمود، بیروت‌، 1387ق‌/1967م‌؛ مخلوف‌، محمد، شجرة النور الزکیّة، بیروت‌، 1350ق‌؛ نباهى‌ مالقى‌، ابوالحسن‌، تاریخ‌ قضاة الاندلس‌، به‌ کوشش‌ لوی‌ پرووانسال‌، قاهره‌، 1948م‌؛ نیز:
EI 2 ; Dozy, R., Historie des Musulmans d'Espagne, ed, E. L E vi - Proven 5 al, Leiden, 1932; L E vi-Proven 5 al, E., Histoire de l'Espagne musulmane, Paris, 1950-1953.
صادق‌ سجادی‌ (رب) 11/6/77
ن‌ * 2 * (رب) 24/6/77
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ابن ذکوان نویسنده (ها) : صادق سجادی آخرین بروز رسانی : دوشنبه 19 خرداد 1399 تاریخچه مقاله اِبْنِ ذَکْوان، لقب افراد خاندانی بربرنژاد، معروف به بنی ذکو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.