ذوزنقه
نویسه گردانی:
ḎWZNQH
فروهشته - کجدار- سنتوره - زنخواره
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
ذوزنقه . [ زَ ن َ ق َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) (رسغ...) رجوع به رسغ... شود.
زنخ دار
این واژه از پیوستن " ذو + زنق + ة " پدید آمده که در آن، "ذو" عربی است به چم صاحب و "زَنـَـق "، همان عربی شده ی واژه ی پارسی "زَنـَـخ "( چانه)...
ذوزنقه ای . [ زَ ن َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب بذوزنقه . بشکل ذوزنقه ۞ . شبه ذوزنقه . ذوزنقه ای شکل .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ذوزنقة. [ زَ ن َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) نزد مهندسان شکلی است از اشکال منحرفه . و آن شکلی است که دارای دو ضلع متوازی و دو ضلعغیر متوازی باشد بن...
ذوزنقة. [ زَ ن َ ق َ ] (ع اِ مرکب ) (استخوان ...) یکی از استخوانهای هشتگانه ٔ مچ دست است که در ردیف دوم استخوانهای مچ (مجاور استخوانهای کف...