اجازه ویرایش برای همه اعضا

چم

نویسه گردانی: CM
خم و پیچ و تاب را گویند، چنان که در "هزار چم" به معنی پر پیچ و خم

ای توسن عاطفت! سبکتر چم
وی طایر آرزو! فروتر پر بهار

در زلف تو سیصد هزار خم هست
در هر چم او یوسفی چمیده سنایی

دراین آب و هوا بوی وفا نیست
به چم نرگس باغش حیا نیست وحشی

چرا همی نچمم؟ تا چرا کند تن من
که نیز تا نچمم کار من نگیرد چم رودکی
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۹۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
چم لوچ . [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: نام چشمه و مزرعه ای است متعلق به خزل و جزء خالصه که در شمال آران و در هفت فرسنگی مغر...
چم مراد. [ چ َ م ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان صفائیه بخش هندیجان شهرستان خرم شهر که در 5 هزارگزی شمال خاوری هندیجان در کناره ٔ خاوری رودخانه ٔ...
چم ریگ . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان یک مهه ٔ بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز که در 15 هزارگزی جنوب مسجدسلیمان و 2 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ م...
چم دغم . [ چ َ دَ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 38 هزارگزی شمال خاوری اهواز و 19 هزارگزی خاور راه آهن ...
چم خاله . [ چ َ ل ِ ](اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش لنگرود شهرستان لاهیجان که در 10 هزارگزی خاور لنگرود کنار دریا واقع است . جلگه و مرطوب اس...
چم خرم . [ چ َ خ ُرْ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی جنوب باختر فلاروجان و 2 هزارگزی خاور پ...
چم بیان . [ چ َ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان قنقری پایین (اسفلا) بخش بوانات و سرجهان شهرستان آباده که در 54 هزارگزی باختر سوریان و 5 هزارگزی...
چم پریش . [ چ َ پ َ ] (ص مرکب ) مبهم و شک دار و مشکوک . || ممتاز و علیحده . (ناظم الاطباء).
چم چنگ . [ چ َ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد:«یکی از آبادیهای چارمحال اصفهان است ». (از مرآت البلدان ج 4 ص 261). و در فرهنگ جغراف...
چم تنگو. [ چ َ ت َ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان صفائیه بخش هندیجان شهرستان خرم شهر که در 10 هزارگزی شمال خاوری هندیجان و 4 هزارگزی باختر ر...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۲۰ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.