توسی
نویسه گردانی:
TWSY
توسی (طوسی). (ص. فا.) رنگی است بین سفید و سیاه که خاکستری و سربی و دودی و نوک مدادی هم می گویند. گویا در تشبیه به پوست درخت توس که به عربی غان و در انگلیسی برچ خوانند. رنگی است خنثی و بی لون که عملا بمعنای "رنگِ بی رنگ" است. سربی است، و آسمان ابری و فرکسینوس (به انگلیسی: Fraxinus)(نام علمی: Fraxinus excelsior) را ماند که به فارسی زبان گنجشگ گویند و برابر با اَش انگلیسی است. بموجب سنجش افکاری که در اروپا و آمریکا صورت گرفته بیشتر مردم توسی/خاکستی/سربی را مرادف همنوائی، کسالت، تردید، پیری، بی تفاوتی و تواضع دانسته و تنها یک در صد از پاسخ دهندگان رنگ مورد علاقه خود شمرده اند.
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
علی طوسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ملقب به علاءالدین .متوفی در 860 هَ . ق . رجوع به علاءالدین طوسی شود.
علی طوسی .[ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمد اسدی طوسی . مکنی به ابونصر. شاعر مشهور. رجوع به اسدی (علی بن احمد...) شود.
علی طوسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن اسحاق طوسی . وی پدر خواجه نظام الملک و از عمال دیوان سلجوقیان بود و به سخاوت و کرم و مروت شهرت داشت . ...
علی طوسی . [ ع َی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن سنان طوسی تیمی . مکنی به ابوالحسن . از بزرگان علمای کوفه . رجوع به طوسی (ابوالحسن علی ...) و معج...
علی طوسی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن رضابن محمدبن حمزه ٔ حسینی موسوی طوسی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان . ادیب و شاعر بو...
حسن طوسی . [ ح َ س َ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به نظام الملک و حسن بن محمدبن حسن طوسی شود.
عمادطوسی . [ ع ِ دِ ] (اِخ ) محمدبن علی بن حمزه ٔ طوسی مشهدی ، مکنی به ابوجعفر و ملقب به عمادالدین و مشهور به عماد طوسی و ابن حمزه . وی از...
نجاتی طوسی . [ ن ِ ی ِ ] (اِخ ) رجوع به نجاتی مشهدی شود.
محدث طوسی . [ م ُ ح َدْ دِ ث ِ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن اسماعیل شود.
محقق طوسی . [ م ُ ح َق ْ ق ِ ق ِ ] (اِخ ) رجوع به نصیرالدین طوسی (خواجه ) شود.