اجازه ویرایش برای همه اعضا

می

نویسه گردانی: MY
نشان زمان حال ساده است که در ساختار شکل های پیوسته به فعل بطور پیشوند بکار می رود و می باید جدا از فعل خود نوشته شود... مانند: می روم و نه بشکل: میروم!
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
می خوشه . [ م َ / م ِخوَ / خ ُ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) شرابی است که از سنبل رومی و ساذج به دست آید. (از تذکره ٔ ابن البیطار).
می خوشی . [ م َ / م ِ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) صفت می خوش . نه ترش و نه شیرین بودن . شیرین با کمی ترشی . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به می خ...
می دوست . [ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) باده پرست . می پرست . می باره که میگساری را دوست دارد : فرسته کسی ساز دانش پذیرنهان بین و پاسخ ده و یادگیر....
می خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا] (نف مرکب ) می خواره . می گسار. سیکی خوار. باده گسار. باده خوار. شرابخوار. می باره . شرابخواره : مطربان رودنواز ورهیا...
می سرشت . [ م َ / م ِ س ِ رِ ] (ص مرکب ) می گون . می گونه . که طبیعت می داشته باشد. که به سرشت و طینت شراب باشد. که چون می سرخگون و مستی...
می فشان . [ م َ / م ِ ف َ ](نف مرکب ) فشاننده ٔ می . || خون فشان . که خون افشاند. خونریز. (در صفت تیغ و خنجر) : تیغ حصرم رنگ شاه از خون خصم رو...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
می زدگی . [ م َ / م ِ زَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت می زده . شراب زدگی . (یادداشت مؤلف ). مخموری . مستی : به پنجشنبه که روز خمار می زد...
می زدن . [ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب )شراب خوردن . می خواری کردن . باده خوردن : با عشق محرمیم چه خیزد ز دست عقل خود کیست شحنه چون می با ...
می فروش . [ م َ / م ِ ف ُ ] (نف مرکب ) می فروشنده . شرابی . نَبّاذ. باده فروش . شراب فروش . خمرفروش . (یادداشت مؤلف ). باده فروش . (آنندراج ). جَدّ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۰ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.