اجازه ویرایش برای همه اعضا

می

نویسه گردانی: MY
نشان زمان حال ساده است که در ساختار شکل های پیوسته به فعل بطور پیشوند بکار می رود و می باید جدا از فعل خود نوشته شود... مانند: می روم و نه بشکل: میروم!
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
می خوردن . [م َ / م ِ ی ْ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) شراب خوردن . باده خوردن . شراب نوشیدن . می نوشیدن : می خورم تا چو نار بشکافم می خورم ...
می کشیدن . [ م َ / م ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) می خوردن . می نوشیدن . شراب خوردن . باده نوشیدن : کشیدند می تا جهان تیره گشت سر میگساران ز...
می گرفتن . [ م َ / م ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) باده خوردن . شراب نوشیدن . می زدن : روزی بس خرم است می گیر از بامدادهیچ بهانه نماند ایزد کا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
می بایستی. حالت ویژه ای است از واژۀ «می بایست» که معنی «می باید»، یا «لازم است» را دارا می باشد. رجوع شود به بایستن، باییدن و بائیدن.
نمی خوانی ، نمی توانی که بخوانی... (دوم شخصی مفرد از می نخواندن) . خواندن در معنی ندا گفتن ، تعبیر کردن . حدس زدن، فال گرفتن ، صدا زدن ، فرمان دادن و ...
می ریحانی.(ترکیب وصفی، اِ مرکب ) شرابی که در آن اقسام گلهای خوشبو انداخته بکشند. (غیاث ) (آنندراج). شراب خوشبوی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). شراب رقیق اخض...
می انگوری= ادرار خوری .خوراک مانده و فاسد گشته نوعی ادرار گویند . فرهنگ ایران کهن
می گساردن . [ م َ / م ِ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) می گساریدن . می خوردن . شراب نوشیدن . باده خوردن . باده پیمودن . به شرابخواری پرداختن . (از یاددا...
می سی سی پی . (اِخ ) ۞ بیستمین کشور از کشورهای متحده ٔ آمریکای شمالی به مساحت 122806 کیلومتر مربع با 2179000 تن سکنه . مرکز آن شهر جکسن و م...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۰ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.