افتخار
نویسه گردانی:
ʼFTḴAR
ااحساس لذت روانی همراه با سربلندی و برخورداری از احترام به خاطر داشتن رفتاری هماهنگ با هنجارهای اجتماعی، شرافت، فضیلت، شجاعت و دانشمندی؛ که این ویژگی ها یا در فرد است که خود از داشتن آنها لذت می برد و از احترام دیگران برخوردار است یا در دیگری است که بر اساس خیر اخلاقی مایه سربلندی برای کسانی است که برای آن ویژگی ها ارزش قائلند. (le Petit Robert 1) (https://www.cnrtl.fr/definition/honneur) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گهراد gahrād (پارتی: gahrādanift)، شاناز (کردی: شانازی) گولاز (گیلکی) فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
افتخار. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نازیدن . (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بالیدن . فخر کردن . (یادداشت بخط مؤلف ). || ...
افتخار جهان . [ اِ ت ِ رِ ج َ ] (اِخ ) برادر امام برهان الدین محمد معروف بصدر جهان بود. این صدر جهان از جمله ٔ اعاظم ملوک زمان بود. در سال 6...
افتخار دادن . [ اِ ت ِ دَ ] (مص مرکب ) مفتخر ساختن . فخر دادن . رجوع به افتخار شود.
افتخار کردن . [ اِ ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مباهات کردن . نازیدن .بالیدن . فخر کردن . رجوع به افتخار شود : ترا ننگ باید همی داشتن بخیره همی چون...
نظرآباد افتخار. [ ن َ ظَ دِ اِ ت ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان باراندوزچای بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
خانه افتخارالاسلام طباطبایی مربوط به دوره قاجار است و در بروجرد، خیابان صفا، کوچه هلال احمر، کوچه آقا احمدی واقع شده خانه افتخار الاسلام طباطبایی……:
...