 
        
            خان
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN
    
							
    
								
        خان. (در اسلحه). شیارهای موازی دودی در داخل لوله برخی تفنگها و دیگر جنگافزارها که باعث میشود گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی میشود. درگیری خان با نوارهای پیشران پرتابهها باعث چرخش پرتابه میشود.خان دو نوع چپ گرد و راست گرد دارد. کار افزودن خان به لوله سلاحها یا دیگر لولهها را «خانکِشی» میگویند. پارسی ویکی
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        تپه داراب خان . [ ت َپ ْپ َ ] (اِخ ) دهی  از دهستان  ذهاب  بخش  سر پل  ذهاب  شهرستان  قصرشیرین  است  که  در شانزده  هزارگزی  شمال  باختری  سرپل  ذهاب ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تاج خان  لودی . [ ن ِ ] (اِخ ) از بزرگان  هند در عهد شیرشاه  در اکبرنامه  ج  1 ص 148 آمده : «... فرید پسر او (حسن بن  ابراهیم ) از زیاده  سری  و بدنها...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        پینددادان خان . (اِخ )  ۞  قصبه ای  است  در خطه ٔ پنجاب  از هندوستان  در ایالت  روال پندی  (راول پیندی )، در قضای  جلام  در 75 هزارگزی  جنوب  غربی  جل...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان احمدحصاری . [ اَ م َ ح ِ ](اِخ ) دهی  است  جزء دهستان  سجاس رود بخش  قیدار شهرستان  زنجان . این  ده  در 20 هزارگزی  شمال  باختری  قیدار و 2 هزارگز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حسین خان کندی . [ ح ُ س َ ک َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  ارشق  بخش  مرکزی  شهرستان  مشکین شهر. واقع در 45هزارگزی  شمال  خاوری  مشکین شهر 50هزارگزی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        خان  اسکندریه . [ ن ِ اِ ک َ دَ ری  ی َ ] (اِخ ) محلی  است  دریازده  فرسخی  بابل  از طرف  شمال  و تصور میشود که  این  محل  در نزدیکی  خرابه هایی  موسو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلی خان  کندی . [ ق ُ ک َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  مرحمت آباد بخش  میاندوآب  شهرستان  مراغه ، واقع در 2 هزارگزی  جنوب  میاندوآب  و 2هزارگزی  باخت...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        میرزاکوچک خان . [ چ ِ ] (اِخ ) رجوع  به  کوچک خان  جنگلی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  خان  محمد. [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی  است  از بخش  میان کنگی  شهرستان  زابل . واقع در 6هزارگزی  جنوب  باختری  ده  دوست محمد. سکنه ٔ آن  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صادق خان  زند. [ دِ ن ِ زَ ] (اِخ ) وی  برادر کوچک  کریم خان  است  و همواره  اطاعت  او میکرد. کریم خان  وی  را با سی هزار سوار و پیاده  مأمور فتح  بص...