 
        
            خان
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN
    
							
    
								
        خان. (در اسلحه). شیارهای موازی دودی در داخل لوله برخی تفنگها و دیگر جنگافزارها که باعث میشود گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی میشود. درگیری خان با نوارهای پیشران پرتابهها باعث چرخش پرتابه میشود.خان دو نوع چپ گرد و راست گرد دارد. کار افزودن خان به لوله سلاحها یا دیگر لولهها را «خانکِشی» میگویند. پارسی ویکی
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        یکی از بزرگان روستای کهن ازغند و محضرداری خوشنام و بسیار خوش خط که از نوادگان نشاط اصفهانی ( شاعر و دبیر دربار فتحعلی شاه قاجار ) بود .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تاج خان  افغان . [ ن ِ اَ ] (اِخ ) مؤلف  تاریخ  شاهی  آرد:... تاج خان  افغان  که  از جانب  سلطان  ابراهیم لودی  حاکم  چنار بود زنی  داشت  لادملک  نام...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        تاج خان  کرانی . [ ن ِ ک ؟ ] (اِخ ) مؤلف  تاریخ  شاهی  آرد: ... اسلام  شاه  بتاج خان  کرانی  که  از امرای  کبار او بود و حکومت  صوبه ٔ سنبل  داشت  فر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلنج خان  کندی . [ق ِ ل ِ ک َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  چهار اویماق  بخش  قره آغاج  شهرستان  مراغه ، واقع در 38 هزارگزی  جنوب  خاوری  قره آغاج  و ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لُطفعَلی خان زند
دوران	واپسین فرمانروای زند
تاجگذاری	۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ خورشیدی
۱۲۰۳ تا ۱۲۰۹ قمری)
زادروز	۱۱۴۸ خورشیدی
زادگاه	شیراز
مرگ	۱۱۷۳ خورشیدی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        غازی خان  مهلی . [ ن ِ م َ ] (اِخ ) یا محلی   ۞  نام  یکی  از امرای  افغانی . رجوع  به  تاریخ  شاهی  تألیف  احمد یادگار چ  کلکته  صص  234 - 238 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        صالح خان  بیات . [ ل ِ ن ِ ب َ ] (اِخ ) وی  بیگلربیگی  فارس  بود و هنگامی  که  سیدمحمد فرزند سیدداود پسر دختر شاه  سلیمان  صفوی  در مشهد مدعی  سلطنت  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دیزج  مرتضی خان . [ زَ م ُ ت ِ ضا ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  ولدیان  بخش  حومه ٔ شهرستان  خوی  با 236 تن  سکنه . (از فرهنگ  جغرافیائی  ایران  ج 4).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ده  نواسداﷲ خان . [ دِه ْ ن َ اَ س َ دُل ْ لاه  ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  ترک  شهرستان  ملایر. واقع در 45هزارگزی  شمال  باختری  شهر ملایر. سکنه ٔ ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.