 
        
            خان
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḴAN
    
							
    
								
        خان. (در اسلحه). شیارهای موازی دودی در داخل لوله برخی تفنگها و دیگر جنگافزارها که باعث میشود گلوله با چرخش حول محور حرکت خود از لوله خارج شود. خان با ایجاد حرکت چرخشی در گلوله باعث پایداری ژیروسکوپی گلوله و افزایش دقت تیراندازی میشود. درگیری خان با نوارهای پیشران پرتابهها باعث چرخش پرتابه میشود.خان دو نوع چپ گرد و راست گرد دارد. کار افزودن خان به لوله سلاحها یا دیگر لولهها را «خانکِشی» میگویند. پارسی ویکی
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۶۲۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        غازی الدین خان . [ یُدْ دی  ] (اِخ ) ملقب  و مشهور به  عمادالممالک ، از خانان  و امرای  هندی . رجوع  به  مجمل  التواریخ  گلستانه  چ  تهران  صص  95-97 ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        دیزج  حاتم خان . [ زَ ت َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  چایپاره  بخش  قره  ضیاءالدین  شهرستان  خوی  با 172 تن  سکنه . (از فرهنگ  جغرافیائی  ایران  ج 4...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        روح الامین خان . [ حُل ْ اَ ] (اِخ ) رجوع  به  روح  بلگرامی  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        لیاقت  علی خان . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) سیاستمدار پاکستانی  از مردم  پنجاب  و از خاندانی  مدعی  فرزندی  انوشیروان  عادل . وزیردارائی  اولین  کابینه ٔ هندو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  هاشم خان . [ ق َ ع َ ش ِ ] (اِخ ) قصبه ای  است جزء دهستان  رامند بخش  بوئین  شهرستان  قزوین ، واقع در24 هزارگزی  باختر بوئین  و 18هزارگزی  راه  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  حسن  خان . [ ق َ ع َ ح َ س َ ] (اِخ ) دهی  جزء بخش  شهریار شهرستان  تهران ، واقع در 8هزارگزی  شمال  خاور علیشاه  عوض  و 2هزارگزی  جنوب  راه  تهر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  قاسم خان . [ ق َ ع َ س ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  قائد رحمت ، بخش  زاغه ٔ شهرستان  خرم آباد، واقع در 16هزارگزی  شمال  خاوری  زاغه  و 7هزارگ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  موسی خان . [ ق َ ع َ ؟ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  چادگان  بخش  داران  شهرستان  فریدن ، واقع در 67هزارگزی  جنوب  خاوری  داران  و 6هزارگزی  راه...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        قلعه  مهدی خان . [ ق َ ع َ م َ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  کمازان  شهرستان  ملایر. واقع در 26هزارگزی  جنوب  شهر ملایر و 12هزارگزی  جنوب  راه  شوسه ٔ...