فریدون
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        FRYDWN
    
							
    
								
        فریدون [ به کسر: «ف» و «ر» ] نام پارسی (فرهنگ پهلوی)؛ مذکر - ظلم ستیز و دشمن شکن، دلاورِ رهایی بخش - شهریار دادگر پارسی - آفریننده، خلاق، مبدع و قانونگزار - فرهومند و ستودنی، نجیب و آزاده، خجسته و پیروز، نیک منظر و نیکو گهر - فراز و رشید و توانمند - از قهرمانان اسطوره ای شاهنامه که ایران را از بیداد هزار ساله ضحاک رهایی داد - سومین پسر، نژاده و والاگهر، فراز کننده تبار خاندان - آنکه دارای قد بلند، سینه ستبر، میان باریک و نگاه درخشان باشد و زیبندۀ دیهیم و گاه - آنکه در راه داد و راستی تیغ برکشد - از یاریگران و سرداران اهورامزدا و از بنیاد گذاران شهریاری نیک - کودکی که بسیار بیش از سن و سال خود، دانش و فرهنگ و ادب آموخته باشد
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) نام  عقل  فلک  هشتم  باشد که  فلک البروج  است . (برهان ).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) در زبان  پهلوی  فرتن   ۞ ، یکی  از بزرگان  داستانی  مشترک  اقوام  هند و ایرانی  است . (از حاشیه ٔ برهان  چ  معین ). پادشاهی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) ده  مخروبه ای  است  از بخش  حومه ٔشهرستان  نائین . (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج  10).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) رجوع  به  شاهزاده  محمد شود. (از فرهنگ  جغرافیایی  ایران  ج  7).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) دهی  است از دهستان  بزینه رود بخش  قیدار شهرستان  زنجان ، واقع در 51هزارگزی  جنوب  باختری  قیدار. ناحیه ای  است  کوهستانی ،...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ )دهی  است  از دهستان  عربخانه ٔ بخش  شوسف  شهرستان  بیرجند، واقع در 72هزارگزی  شمال  باختری  شوسف ، کنار راه  مالرو شوسف  به ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  پاریز بخش  مرکزی  شهرستان  سیرجان ، واقع در 45هزارگزی  شمال  خاوری  سعیدآباد، سر راه  مالرو اسحاق آباد...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه در اوستایی: ثرئه تئنه şraétaōna از واژه ی: ثرئته şraōta= رودخانه؛ در پهلوی: فرتن freton؛ در مانوی: fredon بوده است. نام نیای هفتم گرشاسپ و شش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فریدون فر. [ ف ِ رِ ف َ ] (ص  مرکب ) فریدون صفت . آنکه  شکوه  و شوکت  فریدون  دارد : خواجه  احمد آن  رئیس  عادل  پیروزگرآن  فریدون فر کیخسرودل  رستم ب...