 
        
            حرم
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ḤRM
    
							
    
								
        حرم /haram/ معنی ۱. گرداگرد مزار امامان یا اماکن مقدس. ۲. قسمتی از خانۀ اعیان که تحت حمایت مرد بوده است و اهل و عیال وی در آن اقامت داشتند؛ اندرونی؛ حرمسرا. ۳. [مجاز] همسر یا دختران مرد که در اندرونی زندگی میکنند. ۴. [قدیمی، مجاز] کعبه. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. مرقد، ضریح، آرامگاه، بقعه، زیارتگاه، زیارت، مزار ۲. حرمخانه، حرمسرا، شبستان، مشکو ۳. معبد، عبادتگاه، مکان مقدس، کعبه ۴. پناهگاه، مامن، ملجأ،فرزند، اهل و عیال ۵. پردگیان، پرده نشینان ۶. پیرامون، گرداگرد
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حرم ا. [ ح َ رَمُل ْ لاه  ] (اِخ ) مکه . کعبه . رجوع  به  ام القری  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حرم واژه ای عربی است که واژه ی پارسی سرا به آن افزوده شده است: همتای پارسی این است: ایشکده iŝkade (سغدی: iŝkate)***فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
        
            
										
                
                
                    
											
                        صید حرم . [ ص َ / ص ِ دِ ح َ رَ] (ترکیب  اضافی ، اِ مرکب ) وحشی  که  در سرزمین  حرم  باشد کشتن  و شکار کردن  آن  حرام  است  و اطلاق  حرم  بر زمین حوال...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حرم آباد. [ ح َ رَ ] (اِ مرکب ) آنجا که  امنیت  و آسایش  برقرار است . و کنایت  از خانه ٔ کعبه  است  : خرم  دلی  که  در حرم آباد امن  عیش حق  را به  خو...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حرم آباد. [ ح َ رَ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  سامن  شهرستان  ملایر، در پنج هزارگزی  باختر شهر ملایر در کنار راه  جنوبی  ملایر به  بروجرد. جلگه  و م...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حرم نشین. {حَ رَ نِ}. (ا. ص. مر.). پردگی. عزلت نشین . عابد. زاهد. مجازاً، خلوت نشین. خلوتی، کنایه از گوشه نشین و مجرد. مستوره. مخدره. محرم اسرار. ولی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        اشهر حرم . [ اَ هَُ رِ ح ُ رُ ] (ترکیب  وصفی ، اِ مرکب ) رجوع  به  اشهر حرام  و شرایعالاسلام  ص 52 شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        بیت  حرم .[ ب َ / ب ِ ت ِ ح َ رَ ] (اِخ ) بیت الحرام  : تات  ز هستی  هنوز یاد بود کفر و دین بتکده  را شرط نیست  بیت  حرم  همنشین . خاقانی .چند رصدگاه ...