انگوری
نویسه گردانی:
ʼNGWRY
انگوری /'anguri/ ۱. تهیهشده از انگور: شراب انگوری. ۲. (اسم، صفت نسبی) انگورفروش. ۳. (اسم، صفت نسبی) صاحب باغ انگور. فرهنگ فارسی عمید. نه به هفت آب که رَنگَش به صَد آتش نَرَوَد آنچه با خِرقِه زاهد مِی انگوری کرد حافظ
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
انگوری . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به شهر انگوریه (آنکارا) که امروز پایتخت ترکیه است و آنقره یا آنکارا نامیده می شود.
کلمه انگوری میتواند معادل خوبی بجای کلمه عنبیه (عنبیه چشم) که عربی است در نظر گرفته شود.
آب انگوری. می انگوری=آب طرب. آب طرب (بِ طَ رَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) شراب انگوری ، آب عشرت. فرهنگ معین
می انگوری= ادرار خوری .خوراک مانده و فاسد گشته نوعی ادرار گویند . فرهنگ ایران کهن
گل گلیسین که گل هایی همانند خوشه ی انگور دارد و درختچه ای رونده است.
باغ انگوری . [ غ ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تاکستان . موستان . رزستان .
باغ انگوری . [ اَ ] (اِخ ) نام تاکستانی میان کرج و قزوین بر کنار شوسه ٔ قزوین به تهران .