اجازه ویرایش برای همه اعضا

شی ء

نویسه گردانی: ŠY ʼ
شی ء. (شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که بتوان از آن اعلام و اخبار کرد، چیز. ج . اشیاء. 2 - مجهول (ریاضی). فرهنگ فارسی معین. ///////////////////////////////////////////////////////////////////////// زَمانه هیچ نبَخشَد که بازنَستانَد مَجو زِ سِفله مُرُوَّت که شیئُه لا شی‌ء ///////////////////// حافظ
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۰ ثانیه
شی ٔ. [ ش َی ْءْ ] (ع اِ) چیز. ج ، اشیاء، اشیاوات ، اشاوات ، اشاوی (بفتح الواو و کسرها مثله اصله )، اشائی (علی افاعیل )، همزه به «یا» بدل شد ...
شی ٔ. [ ش َی ْءْ ] (ع مص ) خواستن . مشیئة. مشاءة. مشائیة. (منتهی الارب ). فهو «شاء» (و المراد مشی ٔ). خداوند چیزی راخواستن : شاء اﷲ الشی ٔ؛ أرادَه...
شی ٔ. [ ش َی ْءْ ] (ع اِ) درعلم جبر نزد مسلمانان بمعنی عدد مجهول یک معادله است . و این اصطلاح اولین مرتبه در کتاب جبر محمدبن موسی خوارزمی...
شی ٔا. [ ش َ ئُل ْ لاه ](ع اِ مرکب ) (مخفف شی ٌٔ ﷲ) یک نوع از تعظیم و تکریم و سلام که معمول دراویش می باشد. (از ناظم الاطباء).- شی ٔاﷲ زدن ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
شی‌ مار. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، مادر شوهر.
شی برم . [ ] (اِخ ) محلی در 163500 گزی بوشهر میان بردخون کهنه و درداحمد. (یادداشت مؤلف ). || قریه ای است نه فرسنگی جنوب کاکی در فارس . ...
شی‌ برار. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، برادر شوهر.
شی‌ خاخر. ("خ" دوم با آوای زیر)، (ا مرکب)، (زبان مازنی)، خواهر شوهر.
شی‌ پی‌یر. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، پدر شوهر.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.