اجازه ویرایش برای همه اعضا

شی ء

نویسه گردانی: ŠY ʼ
شی ء. (شَ یا ش ) [ ع . ] (اِ.) 1 - آن چه که بتوان از آن اعلام و اخبار کرد، چیز. ج . اشیاء. 2 - مجهول (ریاضی). فرهنگ فارسی معین. ///////////////////////////////////////////////////////////////////////// زَمانه هیچ نبَخشَد که بازنَستانَد مَجو زِ سِفله مُرُوَّت که شیئُه لا شی‌ء ///////////////////// حافظ
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
شی هوآنگ . (اِخ ) ۞ امپراتور چین در نیمه ٔ قرن سوم میلادی . وی مؤسس بنای دیوار چین است . (از فرهنگ فارسی معین ).
هله شی . [ هََ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گیلان شهرستان اسلام آباد غرب که 500 تن سکنه دارد. آب آن از سراب ایوان و محصول عمده اش غله ، ...
شی جیامولی . (اِخ ) نام بودا، آورنده ٔ دین بودائی هند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بودا شود.
شی طوپ بالا. [ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 90 تن . آب از چشمه . محصول آن غلات و...
شی طوپ پائین . [ پ ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 100 تن . آب از چشمه . محصول آن غلات ...
خلیل زاغه شی . [ خ َ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوباساز بخش پلدشت شهرستان ماکو، دارای 120 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غل...
لقشی صامکون شی . [ ل ُ ] (معرب ، اِ مرکب ) ۞ و قاضی القضاة [ فی الصین ] یقال له لقشی صامکون شی . (اخبار الصین و الهند ص 17 س 9).
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.