اجازه ویرایش برای همه اعضا

پاره

نویسه گردانی: PARH
پاره /pare/ معنی ۱. جزء و قسمتی از چیزی؛ قطعه؛ تکه. ۲. (صفت) دریده؛ شکافته. ۳. (صفت) بریده یا گسیخته. ۴. [قدیمی] پینه که بر جامه بدوزند. ۵. [قدیمی] رشوه؛ رشوت: ◻︎ هرآنجا که پاره شد از در درون / شود استواری ز روزن برون (عنصری: ۳۶۰). ⟨ پاره‌پاره: ‹پاره‌پار، پارپار› ۱. تکه‌تکه؛ لَخت‌لَخت. ۲. ریش‌ریش. ۳. جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم‌گسیخته باشد. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت ۲. بهر، حصه، قسمت ۳. بخش، فصل ۴. دریده، شرحه، گسسته، گسیخته ۵. ژنده، غاز، فرسوده، مندرس ۶. خرقه، مرقع، وصله ۷. پرش، پرواز، پریدن ۸. باج، خراج، رشوت، رشوه ۹. کود دیکشنری انگلیسی ترکی عربی bribe, catch, crumb, disconnected, fraction, fragment, graft, ingredient, part, piece, scrap, slab, snatch, strip
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
پاره کار. [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) محبوب شوخ و شنگ . دربرهان بهمین معنی آمده ، بر وزن لاله زار بی شاهدی و صاحب فرهنگ رشیدی شاهد ذیل را آورده...
پاره پار. [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) رجوع به پاره پاره شود.- پاره پار شدن ؛ پاره پاره شدن : فراوان بگشتند در کارزارهمان تیغ با گرزشد پاره پار. فر...
آتش پاره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) اخگر. سکار. بجال . جمره . جذوه . قبس . || کرم شب تاب . || (ص مرکب ) مجازاً، سخت جافی و ستمکار : عقل و ج...
پاره پوره . [ رَ / رِ رَ /رِ ] (ص مرکب ، از اتباع ) از اتباع است . پاره پاره .
پاره خوار. [ رَ / رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکس که پاره ستاند. آنکس که رشوت گیرد. رشوت خوار : فیل بچه میخوری ای پاره خوارهم برآرد خصم فیل...
پوست پاره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) قطعه ای از پوست . پاره ٔ پوست . پاره ٔ چرم : آن پوست پاره ها که در خانه ٔ کژدم می بینید اثر آن است . (گلستان...
تخته پاره . [ ت َ ت َ / ت ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب )تخته های جداشده از کشتی شکسته و جز آن : صحبت غنیمت است بهم چون رسیده ایم تا کی دگر بهم رسد...
پاره دوزی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) پینه گری . وصله گری . پینه دوزی . لخت دوزی . لاخه دوزی . ترقیع. تردیم .
گوشت پاره . [ رَ/ رِ ] (اِ مرکب ) پاره ای از گوشت . (ناظم الاطباء). پارچه ٔ گوشت . بِضْعة. (منتهی الارب ). شِنْشِنة. (المنجد) (ناظم الاطباء). مُضغ...
میشه پاره . [ ش َ رَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش کلیبر شهرستان اهر. این دهستان در قسمت باختری بخش واقع و هوای آن نسبتاً م...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۶ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.