اجازه ویرایش برای همه اعضا

بجای

نویسه گردانی: BJAY
بجای و به جای: اگر معنی جایگزینی بدهد، می‌نویسیم به جای. مانند: مردی را به جای ژان والژان دستگیر کردند؛ ولی اگر پس از آن، فعل آوردن بیاید، می‌نویسیم: بجای آوردن. (از کتاب غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
بجای . [ ب ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) ۞ بجا. درمحل . درمکان . به مکان : ببالا و دیدار و فرهنگ و رای زریر دلیر است گوئی بجای . فردوسی . || بموقع....
دل بجای . [ دِ ب ِ ] (ص مرکب ) (از: دل + به + جای ) شجاع و دلیر، مقابل دلشده . که از جای نرود. که ثبات و استقامت دارد : پادشاه هوشیار و دل...
بجای آمدن . [ ب ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) به محل آمدن . بازگشتن . || بموقع افتادن .درست آمدن . با واقع راست و موافق آمدن : ز هر دانشی زو بپرسید...
بجای آوردن . [ ب ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) به موقع بردن . به مکان نقل کردن . || کنایه از شناختن . دانستن . (برهان قاطع). دریافتن : هرآنکس که ا...
بجای داشتن . [ ب ِ ت َ ](مص مرکب ) باقی گذاشتن . نگه داشتن : چون به بلوغیت رسید شیث وفات یافت و انوش دین پدر بجای داشت . (قصص الانبیاء...
بجای رسیدن . [ ب ِ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) بجائی رسیدن . (آنندراج ). به هدف نائل شدن . به مقصود رسیدن : آزادگان بجای رسیدند و ما همه زان ره...
بجای ماندن . [ ب ِدَ ] (مص مرکب ) بجا ماندن . باقی ماندن : چو دستش ببرید گفتا دو پای ببرند تا ماند ایدر بجای . فردوسی .به یزدان بود خلق را رهن...
خویشتن را بجای درساختن. رجوع شود به «بجای» و «درساختن». معنی مورد نظر عبارتِ «خویشتن را بجای درساختن» بستگی به موقعیت کاربرد آن را دارد. از جمله معانی...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.