 
        
            طالب
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ṬALB
    
							
    
								
        همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: میلاو milāv، خواهان، خواهنده،خواستار (دری) رژنه rožne (سغدی) تکس takes (سنسگسری)***فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        طالب . [ ل ِ ] (ع  ص ) جوینده . جویا. جویان . خواهنده . خواهان . خواستار. خواستگار. خواهشمند. طلبکار. (منتهی  الارب ). طلوب . مُلتمس . ج ، طالبون ، طا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طالب . [ ل ِ ] (اِخ ) رودی  است  در جنوب  خوزستان  معروف  به  رود طالب .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طالب . [ ل ِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  چهاراویماق  بخش  قره آغاج  شهرستان  مراغه  در 24/5هزارگزی  جنوب  قره آغاج  و 47هزارگزی  جنوب  شوسه ٔ مراغه ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن  عثمان الازدی  النحوی  المقری ٔ المؤدب ، المکنی  به  ابی احمد البغدادی . در روضات  الجنات  ص 338، نام  و نسب  و کنیت  وی بش...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طالب . [ ل ِ] (اِخ ) ابن  عثمان بن  محمد، ابواحمدبن  ابی غالب  الازدی  النحوی  البصری . وی  از ابوبکربن  الانباری  نحو فراگرفت ، و در فنون  عربیت  بار...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن  علی  ابهری  علوی  حسینی .شیخ  منتجب الدین  قمی  در فهرست  خود گوید وی  فقیه  صالح واعظ بود و نزد شیخ  جلیل  محیی الدین بن  ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن  محمدبن  قشیط، ابواحمد، المعروف  به  ابن السراج  النحوی . وی  واقف  به  علوم  عربیت  بود، و چیره  بر آن . نحو را از ابوبکربن...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        میرزا ابوطالب خان معروف به طالب فرزند حاجی محمدبیگ خان تبریزی اصفهانی که ابوطالب لندنی خوانده میشود جهانگرد ایرانیالاصل ساکن هندوستان بود. زندگی وی ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        ام طالب . [ اُم ْ م ِ ل ِ ] (اِخ ) دختر ابوطالب بن  عبد مناف  هاشمی . خواهر علی  (ع ) بود. بعضی  گفته اند اسمش  ریطة بوده . رجوع  به  الاصابة فی  تمیی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        طالب جان . [ ل ِ] (اِخ ) موضعی  در شمال  چیل  نادری  از توابع مکران .