فراغت
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        FRʼḠT
    
							
    
								
        (آرامش): همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وارمس vārams (سغدی) فراغت (فرصت، مجال): همتای پارسی این است: یتاک yatāk (سغدی)*** فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        فراغت . [ ف َ غ َ ] (ع  مص ) پرداختن . فراغ . رجوع  به  فراغ  شود.  ||  (اِمص ) فرصت  و مهلت . (ناظم  الاطباء). مجال  :  دوست  دیوانی  را فراغت  دیدار...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فراغت خانه . [ ف َ غ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خلوت خانه . (آنندراج ) (ناظم  الاطباء) : کنیز هوشمند از جای  برخاست فراغت خانه ٔ دیگر بیاراست . بیانی  (...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فراغت  دادن . [ ف َ غ َ دَ] (مص  مرکب ) بی نیاز کردن  و فارغ  ساختن  : فروغ  روی  شیرین  در دماغش فراغت  داده  از شمع و چراغش .نظامی .رجوع  به  فراغت ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: ژمانین وارمس žamānine-vārams (ژمانین: پارتی؛ وارمس: سغدی) ***فانکو آدینات 09163657861
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فراغت  داشتن . [ ف َ غ َ ت َ ] (مص  مرکب ) غفلت  داشتن . فراموش  کردن  : در بزرگی  و گیرودار عمل ز آشنایان  فراغتی  دارند. سعدی .||  آسوده  بودن  و را...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        فراغت  یافتن . [ ف َ غ َ ت َ ] (مص مرکب ) پرداختن . به  پایان  رساندن . فراغ  : چو از گفتن  فراغت یافت  شاپوردمش  در مه  گرفت  و حیله  در هور. نظامی ....