عارف
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        ʽARF
    
							
    
								
        کسی که به گمان خودش به شناختی از رازهای فراگیتی با درون مایه دینی دست یافته که خرد پشتوانه ی آن نیست و پندارهایی است که تنها به ذهن او رسیده است و باعث می شود که او عبادت های سختی را با شور هر چه بیش تر انجام دهد و پایبندی اش به آرمان های دینی ناگسستنی باشد. (https://www.cnrtl.fr/definition/mystique) همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وستا vestā (پهلوی) ***فانکو آدینات 09163657861
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        عارف . [ رِ ] (ع  ص ) دانا و شناسنده . (منتهی  الارب ) (آنندراج ).  ||  (اصطلاح  عرفانی ) آنکه  خدا او را بمرتبت  شهود ذات  و اسماء و صفات  خود رسانید...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف . [ رِ ] (اِخ ) (احمد...الزین ) یکی  از نویسندگان  و ادباء بزرگ  عرب  در قرن  14 هجری  و صاحب  مجله ٔ عرفان  صیداست . او دارای  تألیفاتی  مانند ...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف آباد. [ رِ ] (اِخ ) دهی  است  از دهستان  بالاولایت  بخش  حومه ٔ شهرستان  کاشمر. واقع در 68 هزارگزی  جنوب  خاوری  کاشمر جلگه  و هوای  آن  معتدل  ا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید 
اینجا کلیک کنید.
                    
										
 
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        شهرام عارف از ادبا و عارفان معاصر می باشد که به خاطر تخصص  در علم روانشناسی و توانایی و قدرت فوق العاده وی در کاربرد ادبیات و اشعار شعرای قدیم و معاصر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف اندیش . [ رِ اَ ] (نف  مرکب ) کسی  که  اندیشه ٔ عارفانه  دارد. عارف  دانا : عارف اندیش  بود وراه شناس پارسائیش  را نبود قیاس .نظامی .
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف  ایگی . [ رِ ف ِ ] (اِخ ) سراج حسن بن  غیاث الدین  علی  معروف  به  حکیم  عارف . پدر وی  از کلانتران  قصبه ٔ ایگ  (ایجه ) بود. در ریحانة الادب  آر...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        حسین  عارف . [ ح ُ س َ رِ ] (اِخ ) ابن  عبداﷲ رئیس الکتاب  رومی  متخلص  به  عارف . درگذشته ٔ 1001 هَ . ق . او راست : احسن القصص  که  داستان  یوسف  و ز...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        عارف  عجمی . [ رِ ف ِ ع َ ج َ ] (اِخ ) فتح  اﷲ عجمی  ازشعرای  عهد سلطان  سلیمان خان  عثمانی  قانونی  است  و وقایعنگار او بوده  و اشعار بسیاری  درباره ...