شهاب
نویسه گردانی:
ŠHAB
این واژه ی عربی اگر چه در آن زبان شِهاب خوانده می شود، در پارسی شَهاب گفته می شود. همتای پارسی اینهاست: سیکا (پارسی باستان: ثیکا şikā) سیگد sigd (مانوی) اولکا ulkā (سنسکریت) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۲۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ](اِخ ) رجوع به احمدبن اسماعیل بن محمد کورانی شود.
شهاب الدین .[ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن تمریغا شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن حجر شافعی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن حجر عسقلانی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن حسین بن حسن بن رسلان رملی قدسی شافعی ملقب به شیخ شهاب الدین شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن رسلان مقدسی رملی ملقب به شهاب الدین شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن حمدان بن احمد شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن حمدان بن احمد اذرعی شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به احمدبن رجب بن طیبیغا شود.
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوسلیمان شهاب الدین شود.