قدرت
نویسه گردانی:
QDRT
قدرت. کشور نیرومند. اَبَرقدرت، کشور فوق العاده نیرومند مثل روسیه، امریکا، چین و روسیه ۱. توانستن؛ توانایی داشتن؛ توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن. ۲. توانایی؛ نیرو. ۳. سلطه؛ نفوذ فرمان. ⟨ قدرت داشتن: (مصدر لازم) نیرو و توانایی داشتن. ⟨ قدرت کردن: (مصدر لازم) قدرت و توانایی نشان دادن. ⟨ قدرت نمودن: = ⟨ قدرت کردن برابر پارسی توانایی، توان، نیرو مترادف ۱. توان، زور، قوت، قوه، نیرو ۲. استطاعت، تاب، توانایی، طاقت، وسع ۳. زبردستی، مقاومت، نیرومندی، هنگ، یارا ۴. استیلا، اقتدار، تسلط، سلطه ۵. تاثیر، نفوذ، ۶. انرژی ۷. عظمت، کبریا ≠ ضعف دیکشنری ability, chair, energy, force, hand, jurisdiction, leverage, might, oldness, potency, power, prowess, say, skill, strength, vigor, vigour, virility
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
قدرت . [ ق ُ رَ ] (ع مص ) قدرة. توانستن . توانائی داشتن . رجوع به قدرة و قدران شود : میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت که سر راه به آن شعل...
قدرت . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) (شیخ ...) از شاعران هندوستان است که منشی حاکم بهوپال بوده و آثار قلمی نظمی و نثری دارد. از جمله آنها است : 1 - حکا...
قدرت . [ ق ُ رَ ] (اِخ ) شاه قدرت اﷲ. از شاعران دهلوی هندوستان است که دیوانی بیست هزار بیتی و منظومه ای موسوم به نتایج الافکار داشته و به ...
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: تانش tânŝ (اوستایی)** آمان ãmân (سغدی)** ایسان ïsân (اوستایی: ïsâna)** یاتا yâtâ (اوستایی)** تویش teviŝ (ا...
قدرت یا زور در اصطلاح علوم اجتماعی به معنی توانایی افراد یا گروهها برای دستیابی به هدفها یا پیشبرد منافع خود از راه واداشتن دیگر افراد جامعه به ان...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: کامبال kâmbâl (سنسکریت: kâma-bala) ****فانکو آدینات 09163657861
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: وینگاه هانوین vingāhe-hānvin (وینگ؛ دری با پسوند گاه؛ اوستایی: hānmvin)***فانکو آدینات 09163657861
قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قماب صرصر بخش صدآباد شهرستان دامغان . 6000 گزی شمال خاوری صدآباد، کنار راه شوسه ٔ دامغان به ...
قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ باختری شوسه ٔ رفسنجان به یزد. جلگه ، سردسیر، سکنه ٔ آن 80 تن . آب آن از قنات ومحصول آ...
قدرت آباد. [ ق ُ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کشکوئیه شهرستان رفسنجان . 55000 گزی شمال باختری رفسنجان و 77000 گزی خاور شوسه ٔ رفسنجان ...