اجازه ویرایش برای همه اعضا

چی

نویسه گردانی: CY
1 - چی (پسوند فاعلی) این پسوند نخستین بار در زبان سنسکریت به کار رفته و در واژه ی انیچی aneyci راننده گاری، گاریچی آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، ص 1309، ستون سوم). 2- چی در اوستایی هم فعل است به معنی چیدن و هم پسوند فعل ساز است مانند: پَئیتی چی (جبران کردن)، پَرَه چی (یکسان کردن)، اوروَت چی (ساختن، پروراندن). 3 - در اوستایی پسوند صفت ساز است. مانند: زَئیری (زرد، زرین)؛ زئیری چی پاداش زرین. 4 ـ به معنی چیز است. مانند: نَئِه چی (هیچ چیز، نه چیزی)، نَوَه چی (هیچ یک). (فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
دوه چی . [ دَ وَ / وِ ] (اِخ ) نام محله ای است بزرگ به تبریز. (از یادداشت مؤلف ).
چای چی . (ص مرکب ) چای پز. چای فروش . قهوه چی .
چی تاب . (اِخ ) دهی است از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویه به شهرستان بهبهان . در 13هزارگزی باختری سی سخت و 12هزارگزی باختر راه اتومبی...
چی کست . [ ک َ ] (اِخ ) چیچست . نام دریاچه ٔ ارومیه است بنا به روایات قدیم . رجوع به چیچست شود.
خرک چی . [ خ َ رَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه خری چند برای بارکشی دارد. الاغ دار. خربنده . (یادداشت بخط مؤلف ).
چائی چی . (ص مرکب ) رجوع به «چای چی » شود.
دائی چی . (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذ بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 25هزارگزی شمال باختر دورود. کنار راه مالرو همیانه به چنار خاتون . ...
دائی چی . (اخ ) دهی است از دهستان خالصه بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 18هزارگزی باختر کرمانشاه و جنوب راه فرعی سراب به نیلوفر. ...
یوئه چی . [ ءِ ] (اِخ ) یوئه چژی . ساکنان مغولستان که خان هون نو (209-174 ق . م .) آنها را پراکنده کرد و تمامی مغولستان را در تحت حکمرانی خود ...
کوتل چی . [ ت َ ] (ترکی -مغولی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) کوتال چی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوتال چی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۱ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.