چی
نویسه گردانی:
CY
1 - چی (پسوند فاعلی) این پسوند نخستین بار در زبان سنسکریت به کار رفته و در واژه ی انیچی aneyci راننده گاری، گاریچی آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، ص 1309، ستون سوم). 2- چی در اوستایی هم فعل است به معنی چیدن و هم پسوند فعل ساز است مانند: پَئیتی چی (جبران کردن)، پَرَه چی (یکسان کردن)، اوروَت چی (ساختن، پروراندن). 3 - در اوستایی پسوند صفت ساز است. مانند: زَئیری (زرد، زرین)؛ زئیری چی پاداش زرین. 4 ـ به معنی چیز است. مانند: نَئِه چی (هیچ چیز، نه چیزی)، نَوَه چی (هیچ یک). (فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۰۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
قلعه چی . [ ق َع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد، واقع در 9هزارگزی شمال خاوری بوکان و 6هزارگزی خاور شوسه ٔ بوکان...
قلنج چی . [ ق ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوچ تپه بخش ترکمان شهرستان میانه ، واقع در 15هزارگزی جنوب بخش و 10هزارگزی به شوسه ٔ میانه ...
کافه چی . [ ف ِ ] (اِ مرکب ) (از: کافه + چی ) صاحب قهوه خانه . قهوه خانه دار.
سلام
در حدود چهل و اندی سال قبل در روستائی زندگی میکردیم در اطراف قم . در آنجا به افرادی که گوسفندان و کلا دامهای نر را اخته میکردند برای چاق شدن ( ...
کسی که کورک (کرک) تجارت می کند. کورک، پشم نرمی را گویند که از بن موی بز بروید و آن را به شانه برآورند و ریسند و شال و امثال آن بافند و از آن تکیه و نم...
سبزه چی . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) نوعی زردآلو : و انواع فواکه زردآلوی سبزه چی و انبرود ملچی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 137).
سفره چی . [ س ُ رَ / رِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خوان دار. پیشخدمت . مقرب . که طعام قسمت کند بر سر سفره .
خیوه چی . [ خ ِ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس ، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری گنبدقابوس . دارای 360 تن ...
گاری چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی که گاری میراند. دارنده ٔ گاری . آنکه با گاری اشیاء را حمل کند.
گنده چی . [ گ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) رشیدی در ذیل گُنده آرد: کوفته که مدور و بزرگ ساخته در میان آتش اندازند، و گنده چی تصغیر آن یعنی گنده ...