چی
نویسه گردانی:
CY
1 - چی (پسوند فاعلی) این پسوند نخستین بار در زبان سنسکریت به کار رفته و در واژه ی انیچی aneyci راننده گاری، گاریچی آمده است. (فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، ص 1309، ستون سوم). 2- چی در اوستایی هم فعل است به معنی چیدن و هم پسوند فعل ساز است مانند: پَئیتی چی (جبران کردن)، پَرَه چی (یکسان کردن)، اوروَت چی (ساختن، پروراندن). 3 - در اوستایی پسوند صفت ساز است. مانند: زَئیری (زرد، زرین)؛ زئیری چی پاداش زرین. 4 ـ به معنی چیز است. مانند: نَئِه چی (هیچ چیز، نه چیزی)، نَوَه چی (هیچ یک). (فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرامی) ***فانکو آدینات 09163657861
واژه های همانند
۱۰۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
به نوازنده ی ساز یا آلت موسیقی اطلاق میگردد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کوتال چی . (ترکی - مغولی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) مهتر اسب و خادم و راعی آن . (آنندراج ). مأخوذ از ترکی ، سئیس و پرستار اسبان . (ناظم الاطباء). از ت...
موزیک چی . (ص مرکب ، اِ مرکب ) (موزیک فرانسه + چی پسوند ترکی ). نوازنده ٔ آلات موسیقی نظامی . موزیکانچی . موزقانچی . و رجوع به موزیکانچی شود.
نقاره چی . [ ن َ / ن َق ْ قا رَ / رِ ] (ص مرکب ) چوبک زن . (یادداشت مؤلف ). نقاره زن . نقارچی . نوازنده ٔ نقاره . رجوع به نقارچی شود.- امثال :...
دوچرخه چی . [ دُ چ َ خ َ / خ ِ ] (ص نسبی ) (مرکب از «دوچرخه » + «چی » پسوند نسبی مأخوذ از ترکی ) دوچرخه سوار. آن که دوچرخه براند. که سوار دوچر...
کالسکه چی . [ ل ِ ک َ / ک ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: کالسکه روسی + چی ترکی ) شخصی که کالسکه راند و در عرف کوچبان خوانند. (آنندراج از سفرنا...
کنترات چی . [ ک ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) آنکه فروش جنس یا اجناسی را به ادارات دولتی و شرکتها مقاطعه کند. مقاطعه کار. پیمانکار: کنترات چی ارتش...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.