زهما
نویسه گردانی:
ZHMA
زهما.[] (اِ) عاشق باشد( 1). (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 18 ) : عبدای توام مریز مر عبدا را زهمای توام میاکشان زهما را. قریحی (از لغت نه » : 1) - این کلمه در لغت فرس چ پاول هرن و دبیرسیاقی نیامده است و مرحوم دهخدا در یادداشتی نوشته اند ) .( فرس ایضاً)( 2 2) - در لغت فرس اسدی چ اقبال این بیت به قریحی و با قید ) .« زهما را جای دیگر دیده ام و نه مریز و نه میاکشان و نه عبدا را به قریعی نسبت داده شده است و مرحوم دهخدا در حاشیهء همان صفحهء کتاب کتابخانهء سازمان نوشته اند: به چه دلیل « بظاهر » اگر مراد قریع الدهر است که او قریعی نیست.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
زهما. [ ] (اِ) عاشق باشد ۞ . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 18) : عبدای توام مریز مر عبدا رازهمای توام میاکشان زهما را. قریحی (از لغت فرس ایض...