گفتگو درباره واژه گزارش تخلف لیس نویسه گردانی: LYS لیس . (اِمص ) اسم و ریشه از لیسیدن .ترکیب ها:- کاسه لیس . کون لیس . لفت و لیس .|| (اِ) لیس پرده ۞ . رجوع به لیس پرده شود. || (پسوند) مزید مؤخر امکنه ، چون : تفلیس . بدلیس . الیس . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی لیس لیس . [ ل َ س َ ] (ع فعل ) نیست .فعلی است غیرمنصرف نافی حال . خلیل ميگوید: این کلمه مرکب از لا و «ایس » باشد. و رجوع به ایس شود. مقابل ایس... لیس لیس . [ ل َ ی َ ] (ع اِمص ) دلیری . || بی خبری . || فروگذاشت . (منتهی الارب ). لیس لیس . (ع ص ، اِ) ج ِ الیس . (منتهی الارب ). لیس لیس . (اِ) قسمی بازی و قمار با پول . || در اصطلاح و تداول مردم قزوین ، سنگی صاف و نازک قدر بدستی که اطفال در بازی جوز، جوزها را از درون ... لیس لیس . (اِخ ) (یوم الَ ...) و یوم فس ّالناطف علی الفرس از جنگهای عصر اسلام . (مجمع الامثال میدانی ). لیس لیس . (اِخ ) ۞ ویلیام ناسو. مستشرق ایرلندی . کتب ذیل به سعی وی نشر یافته است : تاریخ الخلفاء سیوطی . نوادر قلیوبی . قرآن با تفسیر. کشاف ع... کس لیس همان خایه مالی است اما در مورد زنان ،صفت لیس باز لیس باز. (نف مرکب ) لیس بازی کننده . که با لیس بازی کند. خاک لیس خاک لیس . (نف مرکب ) کسی که خاک را بلیسد. (از آنندراج ) : بگرداگرد تخت طاقدیسش دهان تاجداران خاک لیسش .نظامی . کون لیس کون لیس . (نف مرکب ) کون لیسنده . متملق سخت پست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مدخل بعد شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود