اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سایغ

نویسه گردانی: SAYḠ
سایغ. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائغ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سایق . [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائق شود.
سائغ. [ ءِ ](ع ص ) گوارنده . گوارا. خوش . خوش آیند. (دهار) (غیاث )(آنندراج ). عذب ، سیغ. که به گلو آسان شود. آسان به گلوشونده . (شرح قاموس ) : ...
صایغ. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به صائغ شود.
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) ابراهیم بن میمون . رجوع به صائغ ابراهیم بن میمون شود.
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن عبداﷲ مکنی به ابوحامد. رجوع صائغ احمدبن محمدبن عبداﷲ شود.
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) حکیم شهاب الدین محمدبن علی صائغ. رجوع به صائغ حکیم شهاب الدین ... شود.
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) سعیدبن حسان اندلسی . رجوع به صائغ سعیدبن حسان ... شود.
صایغ. [ ی ِ ] (اِخ ) محمدبن اسماعیل بن سالم مکنی به ابوجعفر. رجوع به صائغ ابوجعفر محمدبن اسماعیل ... شود.
سائق . [ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ، سائقون ، سُوّاق ، ساقة. راننده : ریش را شانه زدی که سائقم سائقی لیکن بسوی درد و غم . (مثنوی ). || راننده ٔ چارو...
صائغ. [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی ازصوغ . زرگر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (منتخب اللغات ). || ریخته گر. ج ، صاغَة. صواغ . صیاغ .
« قبلی صفحه ۱ از ۴ ۲ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.