اجازه ویرایش برای همه اعضا

جزیره

نویسه گردانی: JZYRH
این واژه از اساس پارسى ست و معربِ واژه ى پهلوىِ گَزیرَک Gazirak (پهلوى: گزیرک: گزیره، جزیره ) است و تازیان (اربان) آن را از پارسى برداشته و الجزیرة مى گویند جمعش جزایر!!! پس شایسته ى یک ایرانى ست که بگوید و بنویسد : گزیره Gazireh (نه جزیرهx) همتاى این
واژه در پارسى : آداک (پارسى درى: گزیره ، خشکى میان آب) ، آپخُست Apxost (پارسى-پهلوى: گزیره ، زمینى که درمیان آبهاست)
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
جزیره ٔ قبرس . [ ج َ رَ ی ِ ق ُ رُ / ق ِ رِ ] (اِخ )اندر دریای روم و گرد وی سیصدوپنجاه میل است و اندرو معدن سیم و مس و دهنج است و برابر قیس...
جزیره ٔ قریس .[ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) اندر دریای روم و گرد او سیصدوپنجاه میل است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 23).
جزیره ٔ طریف . [ ج َ رَ ی ِ طَ ] (اِخ ) از جزایر اندلس . رجوع به نخبةالدهر دمشقی و الحلل السندسیة ج 1 و فهرست آن و طریف در همین لغت نامه شود...
جزیره ٔ شلطش . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) از جزایر اندلس . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 58، 74، 85، 86، 89 و 208 شود.
جزیره ٔ شاها. [ ج َ رَ ی ِ ] (اِخ ) نام جزیره ای در دریاچه ٔ ارومیه . مستوفی و حافظ ابرو هردو میگویند وقتی که سطح آب دریاچه ٔ ارومیه پایین می...
جزیره ٔ شریک . [ ج َ رَ ی ِ ش َ ] (اِخ ) کوره ای است به افریقیه به نزدیک تونس . ابوعبید بکری گوید: منسوب است به شریک عبسی که عامل آنجا ب...
جزیره ٔ جاسک . [ ج َ رَ ی ِ ] (اِخ ) یا خاسک . از جزایر همجوار قشم بوده و شاید هم اسم دیگری برای جزیره ٔ کشم (جزیره ٔدراز) بوده است . (از سرزم...
جزیره ٔ زابج . [ ج َ رَ ی ِ ب َ / ب ِ] (اِخ ) همان جزیره ٔ صریح است . رجوع به زابج شود.
جزیره ٔ زنان . [ ج َ رَ ی ِ زَ ] (اِخ ) اندر اقیانوس برابر آخر حد روم از ناحیت شمال و میان آن و جزیره ٔ مردان نیم فرسنگ است . اندر آن همه زن...
جزیره ٔ زورن . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) همان جرون یا جزیره ٔ ارموز است . رجوع به کلمات مرقوم و کتاب سرزمینهای خلافت شرقی ص 341 شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۱۲ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.