جزیره
نویسه گردانی:
JZYRH
این واژه از اساس پارسى ست و معربِ واژه ى پهلوىِ گَزیرَک Gazirak (پهلوى: گزیرک: گزیره، جزیره ) است و تازیان (اربان) آن را از پارسى برداشته و الجزیرة مى گویند جمعش جزایر!!! پس شایسته ى یک ایرانى ست که بگوید و بنویسد : گزیره Gazireh (نه جزیرهx) همتاى این
واژه در پارسى : آداک (پارسى درى: گزیره ، خشکى میان آب) ، آپخُست Apxost (پارسى-پهلوى: گزیره ، زمینى که درمیان آبهاست)
واژه های همانند
۱۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
جزیره سعادت نام دیگر مجمع الجزایر سقطرا، به عربی سقطری در یمن است. سقطرا جزیره ای شگفت انگیز است که جانوران و گیاهان بی نظیری از 7 میلیون سال پیش تا ...
جزیره تاروت، با مساحتی بالغ بر 70 کیلومتر مربع و 38 هزار و پنجاه و پنج نفر جمعیت، دومین جزیره بزرگ آبهای خلیج فارس پس از بحرین و به لحاظ درازا دومین ...
جزیره ٔ یابس . [ ج َرَ ی ِ ب ِ ] (اِخ ) یا بالُس . اندر دریای روم و گرد او سیصد میل است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 23).
جزیره ٔ هرمز. [ ج َ رَ ی ِ هَُ م ُ ] (اِخ ) از جزایر خلیج فارس است و در 34هزارگزی جنوب شرقی بندرعباس واقع شده و زمین آن غیرقابل زراعت و فاق...
جزیره ٔ هرنج . [ ج َ رَ ی ِ ؟] (اِخ ) اندر دریای اعظم بنزدیک سندان است و ازو کافور بسیار خیزد. (از حدود العالم چ دانشگاه ص 20).
جزیره ٔ ناره . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) اندر دریای اعظم بر خط استواست بر میانه ٔ آبادانی جهان ، طول او از مشرق تا مغرب نود درجه است و زیجها و ...
جزیره ٔ لافت . [ ج َ رَ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) همان جزیره ٔ ابرکافان است . رجوع به کلمه ٔ مزبور شود.
جزیره ٔلافت . [ ج َ رَ ی ِ ف ِ ] (اِخ ) اندر دریای اعظم و اندرو شهری خرم است مر او را لافت خوانند و اندرو کشت و بذر است و نعمت بسیار و آبهای ...
جزیره ٔ کریت . [ ج َ رَ ی ِ ؟ ] (اِخ ) از جزایر اندلس است . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 434 شود.
جزیره ٔ قادس . [ ج َ رَ ی ِ دِ ] (اِخ ) از جزایر اندلس . رجوع به الحلل السندسیة ج 1 ص 58و فهرست آن و فهرست ترجمه ٔ مقدمه ٔ ابن خلدون شود.