اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آل

نویسه گردانی: ʼAL
آل . (اِ) نام دیوی مادینه ، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که بشب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند. || بیماری که زن نوزاده را رسد تا شش روز پس از وضع حمل .
- مثل آل ؛ زنی بداندرون و بدخواه .
|| مرضی به صورت صرع که زنان حامله را افتد ۞ . || قسمی ماهی بزرگ ، و این مصحف بال و وال است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
حسین آل عصفور. [ح ُ س َ ن ِ ل ِ ع ُ ] (اِخ ) رجوع به حسین عصفوری شود.
حکیم آل مروان . [ ح َ م ِ ل ِ م َرْ ] (اِخ ) لقبی است که عرب بخالدبن یزیدبن معاویة دهد.
علی آل باکثیر. [ ع َ ی ِ ل ِ ک َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحیم بن محمد کندی ، آل باکثیر. رجوع به علی کندی شود.
آلِ مأمون یا مأمونیان دودمانی ایرانی‌نژاد بودند که کوتاه زمانی بر خوارزم فرمان راندند. دورهٔ زمام‌داری آنان از ۳۸۵ هجری قمری/۹۹۵ میلادی تا ۴۰۸ هجری/۱۰...
شاخه آل ابوشهباز. [ خ ِ ل ِ اَ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ام الفخر، بخش شادگان ، شهرستان خرمشهر، واقع در 8 هزارگزی شمال خاوری شادگان . راه ات...
عل . [ ع َل ْ ل ] (ع مص ) دوباره آب خوراندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیگرباره شراب دادن . (تاج المصادر) (مصادر زوزنی ). || نیک رنگ ...
عل . [ ع َل ل ] (ع ص ، اِ) کنه ٔ لاغر. || کنه ٔ فربه . از اضداد است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مرد کلان سال و حقیر و نزار. (منتهی الا...
عل . [ ع َل ْ ل َ / ع َل ْ ل ِ ] (ع حرف ) از حروف مشبهة بالفعل بمعنای لعل ّ است . و بعضی بر آنند که اصل و ریشه ٔ لعل همین عل است ، و لام آن...
عل . [ ع ُل ل / ع ِل ل ] (ع اِ) ج ِ عُلعُل . (لسان العرب و شرح قاموس از ذیل اقرب الموارد). اما ازهری گوید جمع علعل ، عُلُل و عَلاعل است . (...
ال . [ اَ] (ع اِ موصول ) اسم موصول بود به معنی الذی و دیگر موصولات ، و آن بر اسم فاعل و مفعول درآید به شرط آنکه معنی عهد ندهد چون جائنی ...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۱۵ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۳/۰۸ Iran
0
0

در فرهنگ لغت سومری "آل" به معنی چنگ زدن و حفر کردن و با دندان کندن است. توصیفات مربوط به "آل" هم به همین مفهوم آن اشاره میکنند.

جواد مفرد کهلان
۱۳۹۲/۰۶/۲۴ Iran
0
0

در ویکیپدیای انگلیسی در رابطه با الهه شب لیلیث از دو جن مذکر و مؤنث اکدی به نامهای آلو و لیلو نام برده شده است که مطابق آل و لولو در باورهای فرهنگی عامیانه ایران هستند. در مورد آلو گفته شده است جن کینه جویی است که نه دهان دارد نه لب نه گوش و شبها مردم را می ترساند و مردان را از سینه مورد هجوم قرار میدهد. در باب لیلو هم آمده است که به معنی جن بالدار شب است. در مقابل در فرهنگ ایرانی در مورد آل می خوانیم: " آل. نام دیوی مادینه، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که به شب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند." (لغت نامه دهخدا). در باب لولو هم در لغت نامه دهخدا می خوانیم: "شبح و وجودی وهمی که بچه های خرد را بدان ترسانند."


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.