اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آل

نویسه گردانی: ʼAL
آل . (اِ) نام دیوی مادینه ، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که بشب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند. || بیماری که زن نوزاده را رسد تا شش روز پس از وضع حمل .
- مثل آل ؛ زنی بداندرون و بدخواه .
|| مرضی به صورت صرع که زنان حامله را افتد ۞ . || قسمی ماهی بزرگ ، و این مصحف بال و وال است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
آل محتاج . [ ل ِ م ُ ] (اِخ ) خانواده ای مشهور که در عهد پادشاهان سامانی و غزنوی متصدی کارهای مهم و دارای مناصب عالی بوده اند، حکومت و ولای...
آل کاکویه . [ ل ِ ی َ ] (اِخ ) دیالمه ٔ کردستان که از 398 تا 443 هَ .ق . در همدان ونهاوند فرمانروایی به استقلال داشته اند. مهمترین ایشان علاء...
آل فریغون . [ ل ِ ف َ ] (اِخ ) فریغونیان . امرای خوارزم یا خوارزمشاهیان ، نخستین آنان مأمون بن احمدبن محمد بود که از دست آل سامان حکومت خوا...
آل حسنویه . [ ل ِ ح َ س َ ی َ ] (اِخ ) حسنویه ، پسر حسین برزگانی ، از سران یکی از قبایل کرد، در نیمه ٔ اول مائه ٔچهارم هجری قسمت عمده ٔ کردستا...
آل بوبکره . [ ل ِ بو ب َ رَ ](اِخ ) بوبکره مولای پیغامبر علیه السلام بود و معاویه احفاد او را به قریش ملحق کرده بود و مهدی عباسی ایشان را نس...
آل اردشیر. [ ل ِ اَ دَ ] (اِخ ) ساسانیان . || در بیت ذیل مراد چغانیان یا سامانیانند : ای فخر آل اردشیر ای مملکت را ناگزیرای همچنان چون جان ...
آل آروادی . [ رْ ] (اِ مرکب ) (از: فارسی ِ آل ، دیو مادینه که به زچگان آسیب رساند + ترکی ِ آروادی ، زن ) مثل آل آروادی ؛ زنی سخت بی حیا و بدرف...
آلِ فَریغون، سلسلۀ کوچکی از فرمانروایان ایرانی‌ نژاد که از حدود ۲۷۹ ق / ۸۹۲ م تا ۴۰۱ ق / ۱۰۱۰ م بر گوزگان یا جوزجان (اینک در شمال افغانستان) و پیرامون...
آلِ طَباطَبا، خاندان شیعیِ امامی وزیدی که در طول 13 سده (از سدۀ 2 تا 14ق/8 تا 20م) در حجاز، عراق، یمن، هند، مصر، شام و ایران می‌زیستند و اکنون نیز شما...
آل و تبار. [ ل ُ ت َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) اعقاب و احفاد.
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۵ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۳/۰۸ Iran
0
0

در فرهنگ لغت سومری "آل" به معنی چنگ زدن و حفر کردن و با دندان کندن است. توصیفات مربوط به "آل" هم به همین مفهوم آن اشاره میکنند.

جواد مفرد کهلان
۱۳۹۲/۰۶/۲۴ Iran
0
0

در ویکیپدیای انگلیسی در رابطه با الهه شب لیلیث از دو جن مذکر و مؤنث اکدی به نامهای آلو و لیلو نام برده شده است که مطابق آل و لولو در باورهای فرهنگی عامیانه ایران هستند. در مورد آلو گفته شده است جن کینه جویی است که نه دهان دارد نه لب نه گوش و شبها مردم را می ترساند و مردان را از سینه مورد هجوم قرار میدهد. در باب لیلو هم آمده است که به معنی جن بالدار شب است. در مقابل در فرهنگ ایرانی در مورد آل می خوانیم: " آل. نام دیوی مادینه، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که به شب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند." (لغت نامه دهخدا). در باب لولو هم در لغت نامه دهخدا می خوانیم: "شبح و وجودی وهمی که بچه های خرد را بدان ترسانند."


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.