اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

آل

نویسه گردانی: ʼAL
آل . (اِ) نام دیوی مادینه ، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که بشب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند. || بیماری که زن نوزاده را رسد تا شش روز پس از وضع حمل .
- مثل آل ؛ زنی بداندرون و بدخواه .
|| مرضی به صورت صرع که زنان حامله را افتد ۞ . || قسمی ماهی بزرگ ، و این مصحف بال و وال است .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه
آل طمغی . [ طَغا ] (ترکی ، اِ مرکب ) کلمه ای است ترکی به معنی علامت سرخ : و عند باب الخرقة النائب و الوزیر و الحاجب و صاحب العلامة و هم یسمو...
آل امیر. [ ل ِ اَ ] (اِخ ) نام تیره ای از طایفه ٔ بکش از قبایل ممسنی .
آل شنسب . [ ل ِ ش َ س َ ] (اِخ ) ملوک شنسبانیه . در غور فرمانروایی داشته اند. و آنها دو طایفه بودند، طایفه ای در خود غور امارت داشته و مقر ایشان...
آل بویه . [ ل ِ ی َ ] (اِخ ) خانواده ٔ ایرانی نژاد از اولاد بویه نام دیلمی که از 320 تا 448 هَ .ق .در ایران جنوبی و عراق فرمانروائی به استقلا...
آل تبان . [ ل ِ ت َب ْ با ] (اِخ ) تبانیان . نام خانواده ای ازنژاد امام ابوالعباس تبانی ، شاگرد ابویوسف قاضی معاصر هارون الرشید عباسی است . از ...
آل تمغا. [ ت َ ] (ترکی ، اِ مرکب ) (از: آل فارسی ، سرخ + تمغا ۞ ، خاتم ) مُهر با مرکّب سرخ که سلاطین مغول بر یرلیغها می نهاده اند. و آن را «آل...
آل جفنه . [ ل ِ ج َ ن َ ] (اِخ ) شعبه ای از قبیله ٔ ازد از اولاد جفنةبن عمرو مُزَیقیاء که در حدود شام از دست قیاصره دولتی تشکیل داده اند که تا...
آل داود. [ ل ِ وو ] (اِخ ) فرزندان داود نبی ، سلیمان و اولاد او : اِعملوا آل داود شکراً... (قرآن 13/34). || تیره ای از چهارلنگ بختیاری از شعبه ...
آل رسول . [ ل ِ رَ ] (اِخ ) اولاد و احفاد او صلوات اﷲعلیه از نسل علی و فاطمه سلام اﷲعلیهما : خاصه بر ظالمان آل رسول آنکه دارند جای فضل فضول ....
آل زیاد. [ ل ِ ] (اِخ ) اولاد زیادبن ابیه که معاویةبن ابی سفیان او را بپدر خویش ابوسفیان ملحق ساخت ، و در دواوین و انساب ، او و فرزندانش را ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۱۵ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۸۹/۰۳/۰۸ Iran
0
0

در فرهنگ لغت سومری "آل" به معنی چنگ زدن و حفر کردن و با دندان کندن است. توصیفات مربوط به "آل" هم به همین مفهوم آن اشاره میکنند.

جواد مفرد کهلان
۱۳۹۲/۰۶/۲۴ Iran
0
0

در ویکیپدیای انگلیسی در رابطه با الهه شب لیلیث از دو جن مذکر و مؤنث اکدی به نامهای آلو و لیلو نام برده شده است که مطابق آل و لولو در باورهای فرهنگی عامیانه ایران هستند. در مورد آلو گفته شده است جن کینه جویی است که نه دهان دارد نه لب نه گوش و شبها مردم را می ترساند و مردان را از سینه مورد هجوم قرار میدهد. در باب لیلو هم آمده است که به معنی جن بالدار شب است. در مقابل در فرهنگ ایرانی در مورد آل می خوانیم: " آل. نام دیوی مادینه، یعنی پری بدکار در خرافات زنانه که به شب ششم جگر زچگان بَرَد و آنان را هلاک کند." (لغت نامه دهخدا). در باب لولو هم در لغت نامه دهخدا می خوانیم: "شبح و وجودی وهمی که بچه های خرد را بدان ترسانند."


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.