اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ابوالقاسم

نویسه گردانی: ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن حسن درگزینی . ملقب بقوام الدین . در اول نیابت یکی از حُجّاب سلطان محمدبن ملکشاه داشت و بزمان محمودبن محمد وزارت عراق یافت . سلطان سنجر پس از عزل نصیرالدین وی را از عراق بطلبید و وزارت خویش داد. وی در شعر و ترسل وقوفی تمام داشت و شعراء عصر را در مدح او قصائد است و او با سخاوت و کفایتی که داشت در قتل اعاظم دلیر و بی محابا بود چنانکه عزالدین اصفهانی را که در ممالک سنجری سمت استیفا داشت بسابقه ٔ کدورتی در زندان بکشت و عین القضات همدانی اعلم علمای زمان را بر در مدرسه ای که مدرس آن بودبیاویخت و سپس بشآمت خونهای ناحق معزول و به روزگارطغرل بن محمدبن ملکشاه به امر پادشاه مقتول گردید.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۵ ثانیه
ابوالقاسم .[ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اشقر. رجوع به اشقر... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اصبغبن محمدبن سمج غرناطی . مهندس . رجوع به اصبغ... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) اصبغ نباتة الحنظلی الکوفی . تابعی است .
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) امام الدین رافعی بن ابوسعید رافعی قزوینی مشهور به بابویه . او در 633 هَ . ق . بقزوین درگذشته است و مؤلف ...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) انصاری . او راست : شرح ارشاد نووی .
ابوالقاسم . [اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) انطاکی . او راست : تفسیر تمام اصول هندسه ٔ اقلیدس . (تاریخ الحکماء قفطی ص 64 س 18).
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) انماطی . رجوع به عثمان بن سعید بشار احول فقیه شافعی شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) انوجوربن اخشید. دومین از سلاطین بنی اخشید به مصر. رجوع به انوجور... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْس ِ ] (اِخ ) بابربن بایسنقر. رجوع به بابر... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) (امیر...) بخشی ۞ . مؤلف حبیب السیر گوید: یکی از سران و قواد جیوش الغبیک بن شاهرخ . او نوبتی از دست الغبی...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۵۵ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.