ابوالقاسم
نویسه گردانی:
ʼBWʼLQASM
ابوالقاسم . [اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن حسن درگزینی . ملقب بقوام الدین . در اول نیابت یکی از حُجّاب سلطان محمدبن ملکشاه داشت و بزمان محمودبن محمد وزارت عراق یافت . سلطان سنجر پس از عزل نصیرالدین وی را از عراق بطلبید و وزارت خویش داد. وی در شعر و ترسل وقوفی تمام داشت و شعراء عصر را در مدح او قصائد است و او با سخاوت و کفایتی که داشت در قتل اعاظم دلیر و بی محابا بود چنانکه عزالدین اصفهانی را که در ممالک سنجری سمت استیفا داشت بسابقه ٔ کدورتی در زندان بکشت و عین القضات همدانی اعلم علمای زمان را بر در مدرسه ای که مدرس آن بودبیاویخت و سپس بشآمت خونهای ناحق معزول و به روزگارطغرل بن محمدبن ملکشاه به امر پادشاه مقتول گردید.
واژه های همانند
۵۴۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )جعفربن محمدبن حمدان موصلی . رجوع به جعفر... شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جعفربن ناصر کبیر. او داماد ماکان بن کاکی بود. و آنگاه که ابوالحسین احمد صاحب الجیش برادر جعفر پس از مرگ نا...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جلال الدین بن ابوالقاسم قوام الدین درگزینی . خوندمیر در دستورالوزراء آرد: او بسمت علو همت و کثرت فصاحت و لط...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ](اِخ ) جنید سیدالاقطاب سعیدبن عبید و برخی نسب او راجنیدبن محمدبن جنید الخراز القواریری النهاوندی البغدادی سلطان ا...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جویبر [ جوی بُر؟ ] صاحب الضحّاک . محدث است . (الکنی للدولابی چ حیدرآباد دکن ج 2 ص 86 س 15).
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جوینی . او راست : کتاب الطهارات . (کشف الظنون ). و ظاهراً ابوالقاسم جوینی رازی آتی الذکر همین ابوالقاسم است ...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) جوینی رازی ، فقیه . او راست : کتاب الضحایا. (کشف الظنون ).
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) چغانی . رجوع به ابوالقاسم داماد والی چغانیان شود.
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حاتمک . او پس از امیرک بیهقی به صاحب بریدی خراسان منصوب گشت . رجوع به تاریخ بیهقی چ ادیب ص 362 و 501 ...
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) حدیثی . از فقهاء شراة و ابن الندیم او را دیده است و وی مذهب خویش پوشیده میداشته . و از اوست : کتاب جامع در...