ابوعثمان
نویسه گردانی:
ʼBWʽṮMAN
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) ابن لیون . اسعدبن ابی جعفر. ادیب و شاعر اندلسی . وی درسایر علوم نیز بابصیرت بود و در پایان مائه ٔ هفتم واوائل مائه ٔ هشتم باندلس میزیست . او را کتبی در هندسه و فلاحت و آداب و مواعظ هست و بایجاز بیان و اختصار اداء موصوف و معروف است . چنانکه مردم اندلس بدان مثل زدندی و هر مردی طویل القامه را گفتندی وی بر قلم ابن لیون نگذشته است . از کتب مشهوره ٔ اوست : کتاب کمال الحافظ. و جمال اللافظ. کتاب انداءالدیم . کتاب نصایح الاحباب . کتاب نفح السحر. کتاب اختصار بهجةالمجالس .
واژه های همانند
۱۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) ابوضمضم کلابی . سعیدبن ضمضم . رجوع به ابوضمضم کلابی ... شود.
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) احمدبن ابی عثمان ابن ابی المطوس . از روات حدیث است .
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) اسقاندانی [ شاید مصحف اشناندانی ]. او راست : کتاب معانی الشعر. (کشف الظنون ).
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) اسماعیل بن عبدالرحمن صابونی . رجوع به اسماعیل ... شود.
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن احمد اصفهانی . رجوع به اسماعیل ... شود.
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) اشناندانی . رجوع به اشناندانی ابوعثمان وراق ... شود.
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) امیّةبن ابی الصلت . رجوع به امیه ... شود.
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) الانصاری . صحابی است .
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) انصاری . قاضی مرو بود و نقش خاتم او ((اخاف ان عصیت ربی عذاب یوم عظیم )).
ابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) ایوب . از روات است و از عبداﷲبن ابی قیس روایت کند.